نپتون روایتی دیگر از ماجرای زن و مدرنیته

نپتون روایتی دیگر از ماجرای زن و مدرنیته


محمد ابراهیم غفاریان در فیلم سینمایی «نپتون»، فضای سرد حاکم بر روابط یک زوج جوان و کودکی که قربانی مهم این اختلافات شده را به عکس کشیده است. «بابک» مهندس معمار است و «افسانه» سالن زیبایی دارد. اختلافات بین آنها به قدری عمیق شده که در بی‌توجهی کامل نسبت به فرزندشان کیان می باشند تا جایی که حتی فهمید مشکل جسمی فرزند خردسالشان که علتبی‌اختیاری ادرار او شده هم نیستند. کیان در طول فیلم همانند توپی بین افسانه و بابک رد و بدل می‌بشود. کیان فیلم نپتون، تنها مثالای از کودکانی است که در بستر اختلافات خانوادگی زیاد سریعتر از موعد با واقعیات تلخ زندگی روبه رو خواهد شد و این روبه رو به ناگاه آنان را از فضای شاد کودکی خارج و دچار تنش‌های بزرگ می‌کند.

مطلب فیلم زیاد ساده توسط پدربزرگ کیان  گفتن می‌بشود: «هنگامی دوتا آدم بی‌مسئولیت و خودخواه راه اندازی خانواده میدن، بچشون باید تاوان بده». در طول فیلم هم مدام این مطلب که هنگامی زوجی فرزنددار خواهد شد باید پای مسئولیت خود بایستند و لوازم انتخاب خود را بپذیرند، تکرار می‌بشود. افسانه و کیان فضای خانه را تبدیل به زمهریری از بی‌مهری کرده‌اند همانند سیاره نپتون که دورترین سیاره کهکشان راه شیری به خورشید و سردترین آنها است. گذشت و فداکاری رمز زندگی مشترک است و برای عبور از مشکلات، دوری از خودخواهی و پذیرفتن یکدیگر الزامی است. نباید در دور لجبازی بیفتیم و وقتی از لجبازی خسته شویم که همه پل‌های پشت سرمان را خراب کرده باشیم. در غیر این صورت هر یک از انسان‌ها در خلوت خود گریزی از حیات نپتون‌وار سرد و بی‌روح ندارند.

اما ابتدای فیلم با دیدن کلیشه‌هایی از مرد مظلوم و زن ظالم، حس کردم با فیلمی غیرمنصفانه روبه رو هستم که یک تنه به قاضی رفته و همانند همیشه زنان محکوم همیشگی داستان می باشند. اما در انتهای فیلم فهمید اشتباهات مرد هم در فروپاشی این رابطه می‌شویم، هرچند کفه ترازوی اشتباهات زن سنگینتر به نظر می‌رسد. ولی گویا مسئولیت گناه نخستین در این فیلم با مردی است که غرق در کار او شده و به نیازهای عاطفی همسرش بی‌اعتنایی کرده است.

با دیدن فیلم ناخودآگاه به یاد «به همین سادگی» میرکریمی افتادم. تعداد بسیاری از مشکلات امروز جوامع از آثار زیانبار مدرنیته نشأت گرفته است. هرچند مدرنیته زنان را در موقعیت‌های سختی‌تری قرار داده اما برای مردان هم زندگی خوبی رقم نزده است. فضای فیلم نپتون هم مشحون از آثار مدرنیته است: تهی شدن رابطه‌ زوجین، تهی شدن رابطه والدین و فرزند، زندگی ماشینی، تکاپو برای کار و به دست آوردن پول، از دست رفتن معنویات، افترا، خیانت، تنهایی و موارد دیگر. هرچند فیلم در داستان و شخصیت پردازی قوی نیست. اما روایت خود را به سرانجام رسانده است.

افراد گوناگون با تیپولوژی‌های گوناگون در روبه رو با شتاب زندگی امروز و در نسبت با مدرنیته داستان‌های متغیری دارند. طاهره به همین سادگی هم قربانی همین شرایط است. اما اگر طاهره برای مصالح فرزندانش با تقلیل خواسته‌ها، گذشت صبورانه و انتخاب رابطه تهی، حالت زندگی خود را می‌پذیرد و تسلیم شرایط می‌بشود، افسانه در فیلم نپتون از همسرش بابک برای نبودنش و تلاش بی‌وقفه او برای کار به کلمه بساز و بنداز و پول درآوردن و بی‌توجهی به خانواده انتقام می‌گیرد. با دقت به گله های‌های افسانه در فیلم به نظر می‌رسد بابک زندگی خودش را فدای کار کرده است. و افسانه که نقاش بوده با وجود داشتن یک شغل دارای منزلت، برای مبارزه با رقیب خود در زندگی یعنی پول، نقاشی را کنار گذاشته و یک سالن زیبایی که در فیلم به مثابه شغلی کاذب ولی پولساز بازنمایی شده، راه انداخته است. افسانه که معتقد است از اول ازدواج مشغول عوض کردن پوشک بچه بوده و همسرش پله‌های ترقی را یکی بعد از فرد دیگر طی کرده، از نگهداری همه زمان از کیان امتناع می‌کند و در طول فیلم کیان همانند توپی بین افسانه و بابک رد و بدل می‌بشود و هنگامی مشغله این دو زوج زیاد باشد، مسئولیت نگهداری از او به همسایه تحمیل می‌بشود. مطابق روایت فیلم، دغدغه مهم افسانه پیشرفت نیست بلکه انتقام از همسر غائب و بی‌توجهی بابک به او و اساساً مشکلی عاطفی است. علی رغم این که افسانه در فیلم، آشکارا بی‌علت‌تر از همسرش بابک بازنمایی شده است اما فیلم مشخص می کند رفتارهای غیر مسئولانه افسانه عکس‌العملی به بی‌توجهی بابک به او و زندگی مشترکشان است. انتظارات و نیازهای بی جواب این زوج از یکدیگر و عدم توانایی گفتگو و از بین بردن اختلاف علتاختلال در حس اسایش و طلاق عاطفی بین بابک و افسانه شده است.

اما صرف نظر از روایت فیلم مسئله‌ای که وجود دارد، در جامعه با یک تیپ و سنخ واحد مادری روبه رو نیستیم. با دقت به متغیرهایی همانند تحصیلات، پایگاه طبقاتی اجتماعی فرهنگی، مقدار دینداری و… با مادرها و مادری کردن‌های متفاوت روبه رو هستیم. بدون شک برخی از زوجین امروزی مسئولیت پذیری و گذشت و سازگاری والدین نسل قبل را ندارند. اما به علت فطری بودن مادری، غالباً مادرها به سرنوشت فرزندشان علاقمند می باشند و با دقت به معیارهای خودشان به آن اهتمام دارند. مادری ریشه‌های عمیق فطری دارد و تا این مدت هم علی‌رغم تعداد بسیاری از تغییرات در ربط با خانواده و کارکردهای آن هسته مهم مادری در جوامع تحول نکرده است. اما هرچه از سمت جامعه سنتی به سمت مدرنیته رفتیم، ماموریت های مادری سنگینتر شده و مادران امروز در امر فرزندپروری تنهاتر شده‌اند. و با دقت به افزایش سطح تحصیلات و تحول سبک زندگی زن امروز و علاقه او به شراکت اجتماعی، سنگین شدن مسئولیت فرزند، کار همه زمان مردان، مادرپذیر نبودن ساختارهای اجتماعی، زنان سپس از مادری محرومیت‌های بسیاری توانایی می‌کنند و به علت تغییرات عمیق جسمی و سبک زندگی‌ و محدودیت‌های طبیعی و غیرطبیعی که بعد از مادری توانایی می‌کنند، شدیداً نیازمند همراهی همسر برای برون رفت از ناراحتی‌های روحی که گاهاً در قالب افسردگی بعد از زایمان نمود اشکار می‌کند، می باشند. در این چنین شرایطی درصورت عدم همدلی، همراهی و همیاری همسر با زن، اهمیت ندادن و بی توجهی همسر به زن، رشد نکردن زن در زندگی، حمایتکننده و تکیه گاه نبودن همسر، از بین رفتن ضمانت و وفاداری همسر نسبت به زن، یک زندگی می‌تواند به راحتی دچار فروپاشی بشود.

مسئله دیگر این که بدیهی است هنگامی مادر دچار تنش و سختی روحی می‌بشود، حتماً این سختی را بر زیردست خودش اعمال می‌کند. در زندگی روال انتقال سختی وجود دارد. طبیعتاً هنگامی زن از طرف شوهر در نا امنی روانی قرار بگیرد یا حس کند حالت او درست فهمیده نمی‌بشود، حتماً در رابطه‌ با فرزندش دچار مشکل می‌بشود و ترکش‌های این رابطه ناسالم در وهله اول فهمید فرزندان معصوم خواهد شد و این عارضه بزرگی است. اگر مادر آزار ببیند، تأثیر مخربش را در کل خانواده بر جای خواهد گذاشت. و اتفاقاً یکی از مسئولیت‌های پدر در روبه رو فرزند، پشتیبانی به طراوت نقش مادری است. افسانه بی‌علتو مسئولیت گریز فیلم نپتون معترض برآورده نشدن نیازهای عاطفی خود در زندگی مشترک است. او دچار حالت طاهره به همین سادگی است اما روش فرد دیگر را برای مقابله با این حالت برگزیده است. به این علت اگرچه افسانه در فیلم آشکارا بی‌علت‌تر از بابک است اما گناه اولیه فهمید بابک است.

یقیناً فیلم با نمایش صحنه‌هایی از وجود کیان همراه پدرش در ساختمان در حال ساخت و بیمارستان،‌ مشخص می کند که بعضی اوقات شرایط شغلی مرد به او اجازه همراهی در مسائلی همانند نگهداری از فرزند را نمی‌دهد. بله در مواردی این چنین است و نباید از مردی که مسئولیت سنگین و سختی در اجتماع دارد غیرمنصفانه مطالبه‌ای خارج از توانش داشت. مطمئناً قسمت اعظم زنان ما به این بلوغ رسیده‌اند که خواهان امر نشدنی نباشند اما بعضی اوقات همین فهمیدن نشدن و شنیده نشدن است که علتابراز رفتارها و خواسته‌های غیرمنطقی در زنان می‌بشود. ضمن این که همه مردان هم در این چنین موقعیت هایی نیستند و همیشه هم شغل مردان به طوری پیچیده و حساس نیست که نتوانند در فرزندپروری همراهی کنند. و چه بسا در برخی موارد شغل زن و شرایط کار او حساس تر و سرنوشت سازتر باشد. یقیناً با وجود شرایط سخت اقتصادی جاری که تعداد بسیاری از مردان در موقعیت‌های سختی قرار دارند و برای امرار معاش خانواده، تقلا می‌کنند، بعضی اوقات میل به خودشکوفایی زنان یک خواسته فانتزی به نظر می‌رسد. و احتمالا یکی از دلایل مهم که مانع اصلاح زیرساخت‌ها در جهت از بین بردن مشکلات زنان در جامعه شده است همین مسائل اقتصادی است.

جدیدترین اخبار و مهم ترین رویدادهای ۲۴ ساعته در بخش های حوادث ، اجتماعی ، سیاسی ، اقتصاد و تکنولوژی ، ورزشی ، فرهنگ وهنر ایران و سایر مناطق جهان را در مهتاب من بخوانید.

به این علت زنان هم باید فهمیدن زیاد تر و منطقی‌تری از شرایط کاری همسرشان داشته باشند و خواسته‌ای بیشتر از آنچه در توان مرد است بر او تحمیل نکنند. در تعداد بسیاری موارد شرایط سختی که تعداد بسیاری از زنان امروز در آن قرار گرفتند فهمید ساختارهای زندگی مدرن است و نباید دم دست ترین فرد را سیبل همه ناراحتی‌های خود قرار دهند. اما در این چنین مواردی که مردان قادر به همراهی همسر و پشتیبانی در نگهداری از کودک نیستند، می‌توانند با فهمیدن حس و همدلی با همسرشان و تنها شنیدن دغدغه های او علتآرامش و از بین بردن سوء تفاهم شوند و باهم به جستوجو راه فرد دیگر باشند. ‌تنها فهمیدن زن و شنیدن مطالبات او قسمت اعظم مشکلات و سوء تفاهم‌های فرسایشی را حل می‌کند و فکر زوجین را برای اشکار کردن راه حل فعال می‌کند.

اما اگر از دریچه گفتمان سوم بخواهم به این قضیه نگاه کنم؛ زن الگوی سوم در این چنین شرایطی نه تسلیم می‌بشود و نه دست به انتقام کور می‌زند که خودش و خانواده‌اش را قربانی کند. بلکه او به فهمیدن موقعیت خود نائل آمده و تصمیم تحول شرایط حوالی خود را دارد. او بعضی اوقات عصبانی می‌بشود، از کوره درمی‌رود اما از مسیر خارج نمی‌بشود. او تلاش می‌کند با ترفندهای گوناگون، شراکت همسرش را در امور خانه و همسر بخواهد اما از جاده انصاف خارج نمی‌بشود. او برای تحول حالت زندگی و اصلاح رابطه با همسرش و باز کردن باب گفتگو تلاش می‌کند چون می‌داند تحول حالت زنان جامعه بدون تحول در حالت مردان جامعه ممکن نیست. بدون سخن بگویید از الگوی مرد سوم نمی‌توان از الگوی زن سوم سخن او گفت! او برای اصلاح رابطه همسری، مدیریت مشکلات تعاملی با خانواده‌ها، بهبودبخشی حالت فرزندان، پرداختن به خویشتن و از بین بردن مانع ها ساختاری، با مقصد تحول حالت حاضر به مطلوب، تلاش می‌کند. اما من زن قهرمانی را هم می‌شناسم که او گفت اغاز ازدواج تلاش کردم برخی از رفتارهای همسرم را تحول بدهم اما دیدم او شدیداً به برخی مسائل عادت کرده چون شخصیت مهم هر فردی در خردسالی و نهایتاً تا نوجوانی و جوانی شکل می‌گیرد و سپس از آن تحول زیاد سخت است. هنگامی دیدم نمی‌تواند در فرزندپروری همراهی همسرم را  انچه که انتظار دارم، داشته باشم، خودم گذشت کردم و این مسئولیت را از دوش او برداشتم ولی تلاش کردم پسرم را طوری پرورش کنم که ضعف‌های همسرم را نداشته باشد. یقیناً همیشه گذشت، ماموریت زن نیست. در رابطه زوجین هر دو باید گذشت کنند و پایه‌های زندگی با همین گذشت‌ها و محبت‌ها استحکام اشکار می‌کند.

مسئله دیگر این که زن الگوی سوم تمایل به شراکت و اثرگذاری اجتماعی دارد اما نه از باب انتقام و چشم و هم‌چشمی بلکه از باب ماموریت و علاقه و میل به خودشکوفایی واقعی. او تمایل به مشارکتی سازنده دارد. فیلم نپتون با نشان دادن چهره جدی، سخت و خشن کار مرد و مشکلات بزرگ او از یکطرف و شغل کاذب زن و مشکلات سطحی او از نظر دیگر، موازنه غیرمنصفانه‌ای در عرصه شراکت زنان و مردان در جامعه برقرار کرده است. یقیناً منکر مشاغل کاذب و تنهایی زنان برای تمایل به ادامه تحصیل و به دست آوردن استقلال اقتصادی نیستم اما به نظر می‌رسد فیلم کلاً نگاه منفی نسبت به اشتغال زنان دارد. من ناموافق این هستم که مشکل را فقط در اشتغال زنان ببینیم. به قول یکی از دوستان ما هر زمان کم می‌آوریم کاسه و کوزه را بر سر اشتغال زنان می‌شکنیم. درصورتیکه این جامعه هست که به شراکت زنان احتیاج دارد و الا هم چنان جامعه نامتعادلی خواهیم داشت که هویت زنانه در آن مجال ابراز ندارد.

به این علت اگر از دریچه گفتمان سوم بخواهیم در رابطه با مدرنیته و مشکلاتی که ساختار زندگی مدرن برای زنان دارد، فیلمی بسازیم؛ اتفاقاً باید با نمایش توانایی زیسته زن الگوی سوم و مشکلات او در عرصه فرزند و شراکت اجتماعی، مردان و جامعه را برای از بین بردن مشکلاتشان هر چه زیاد تر همراه کنیم، نه این که اساساً قضیه شراکت اجتماعی زنان را یکسره پوچ و بی معنی نشان بدهیم. که یا نتیجه‌اش تنهایی و انزوا و ازدواج نکردن باشد و یا مشاغل کاذب و قربانی کردن خود و خانواده.

آخر مطلب/



منبع