به گزارش مهتاب من
به گزارش مهتاب من، آثار مجید انتظامی استاد آهنگساز از این دسته است. برخی از ملودیهای او ارجاع به یک فیلم سینمایی و یا یک کار تصویری نیست، بلکه ارجاع به یک تاریخ است، به یک دوره، به کوران حوادثی که همه در آن زندگی کردهایم، عدهای کودک بودیم و عدهای همسن خود آهنگساز و برخی مسنتر از او.
خبرآنلاین در قسمت اول او مباحثه با مجید انتظامی موسیقیدان و آهنگساز برجسته کشورمان که با این تیتر تکنیسینهای کامپیوتر که حتی «نت» را بلد نبودند، جای آهنگسازان آمدند/ سالها کار نکردم و فردی سراغم را نگرفت/ در این مُلک دردهایمان مشترک است در خبرآنلاین، انتشار شد؛ با او درمورد ورودش به عرصه موسیقی فیلم و بازدید برخی از آثار و سبک و روشاش سوالهایی نقل کردم و استاد با تحلیل جانمایه برخی از موسیقیها و چگونگی رسیدن به لحظه خلق و نوشتن نتها و ساخته شدن یک ملودی و گسترش آن به تشریح سخن او گفت.
این او مباحثه حاصل نمیشد مگر به پشتیبانی گلنوش انتظامی دختر استاد که در هماهنگی آن لطف و صبوری داشت. در بین او مباحثه او چندین دفعه نکاتی را مطرح کرد که همچون حافظه پدر همراهش باشد، و اگرچه اصرار داشت نامی از او در این او مباحثه نباشد؛ اما شرط انصاف نبوده است آنجا که نظرش را نقل کرد از قلم بیفتد.
در ادامه قسمت دوم این او مباحثه را بخوانید:
اگر نادرست نکنم شما از اغاز دهه نود دیگر موسیقی نساختید.
مجید انتظامی: سالها می بود که موسیقی را کنار گذاشته بودم. پیش خودم فکر کردم که اکنون من دو تا فیلم دیگر هم اضافه کار کردم، الآن که دوغ و دوشاب یکی است و همه فکر درآمد می باشند و نه محتوا، برای چه چیزی خودم را اذیت کنم. چون دستمزد من با آنهایی که کامپیوتری کار میکردند زیاد اختلاف نداشت. برای مثالً من برای کرخه تا راین ۸۰۰ هزار تومان گرفتم، خب ارکستر به آن بزرگی و استودیو، ضبط و حملونقل و ناهار و شام یک هفته گروه و دستمزد نوازندگان و گروه و خودم، همه همین ۸۰۰ هزار تومان می بود. چیزی نمیماند. یادم هست که سر بایسیکل ران، مخملباف آمد سر ضبط موسیقی و چون من هر دستمزد و هزینهای که میکردم را مینوشتم و امضا میگرفتم، آن را دید و او گفت خب دستمزد خودت چه میشود این که چیزی برای خودت نماند، من هم گفتم عموماً همینطوری است. او مرا سوار موتورش کرد و رفتیم بنیاد مستضعفان که اگر نادرست نکنم فیلم برای آنها می بود، چون خودش دعوایش شده می بود بالا نیامد و به من او گفت تو برو بالا بگو بودجه کار همه شده است و باید به قرارداد اضافه کنند و… من رفتم بالا آن فضا من را ترساند، یک میز بزرگ می بود، یک نفر آن طرف در تاریکی نشسته می بود و من هم این طرف نشسته بودم. خب شرح ماجرا کردم که پول همه شده است و… آن آقا او گفت مگر شما قرارداد نبستید، باید مطابق قرارداد حرکت کنید. فضای بدی می بود و من آمدم پایین مخملباف که چشم به راه می بود، او گفت چه شد، من گفتم من فردی پشتم نیست و کارم پشت و پشتوانه من است و من قرارداد بستهام با فردی آشنا نیستم که هوای من را داشته باشد، با من قهر کرد و من را آنجا گذاشت و رفت. خلاصه چند روز سپس آمد استودیو و او گفت من یک فیلم ساختم درمورد فردی که در وسط میدان است و کار میکند و قربانی است و آدمهای اطراف از کار او پول درمیآورند و نمیشود برای همان فیلم آهنگسازش قربانی باشد و دستمزدی نگیرد. خلاصه با آنکه او برای مشکلات آن فیلم تهدید کرد که یک نسخه فیلم را جلوی سینما آزادی آتش خواهد زد و… ولی من همان قرارداد را گرفتم و خرج کار شد. خلاصه این که سخت می بود. من دستمزدی بالاتر از دیگران نمیگرفتم.
بعد همه آن موسیقیها محصول عشق است.
مجید انتظامی: همه محصول عشق است و از جانودل مایه میگذاشتم. فقط کارهای آخر می بود که قدری دستمزدها بالا رفت یقیناً آن هم با شرایط روز.
بعد حس کردید که آنچه با لیاقت شما است در فضا وجود ندارد و از کار دور شدید؟
مجید انتظامی: یقیناً من امسال سپس از سالها موسیقی یک فیلم را کار کردم، کاری دفاع مقدسی می بود و من میخواستم بدون تعارف ببینم میتوانم مجدد از هیچ، چیزی را به وجود بیاورم و مورد پسند مردم هم باشد. میخواستم خودم را محک بزنم.
گلنوش انتظامی: یقیناً در این سالها خواست کار زیاد داشتید اما نمیپذیرفتید و این کار را به اصرار قبول کردید.
مجید انتظامی: تهیهکننده این کار از یک راهی داخل شد که توانست من را راضی کند تا کار را بسازم. راستش را بخواهید، دخترم هم زیاد من را تشویق کرد که این کار را قبول کنم و من هم پذیرفتم. همیشه همسرم در کنارم می بود و کارهایم را گوش میکرد و نکاتی که به ذهنش میرسید را برای اصلاح کار میاو گفت و این بار دخترم این ماموریت را به مسئولیت گرفت. من هم پشیمان نیستم که کار را قبول کردم. ببینید جنگ ابعاد مختلفی دارد، حاتمی کیا پشت جنگ را مشخص می کند شما جنگ را نمیبینید بلکه تاثییر آن را نگاه میکنید، احمدرضا درویش درون جنگ را میسازد، هنگامی شما در جنگ هستی در فضای اکشن به سر میبرید. همانند فیلم نجات سرباز رایان که در درون جنگ اتفاقاتی میافتد. اما فیلمی که من تازه کار کردم، درست است که لحظات عاطفی قوی دارد، اما فقطً جنگ است، فضای این این چنین فیلمی مردانه است، در یک تاثییر فضای موسیقی زنانه است و یک لحنی دارد، در فیلم فرد دیگر فضا مردانه است و لحنی دیگر. شما در لحظات عاطفی زنانه ظرایفی را کشف میکنید و آن را در سر میپرورانید و در فضای مردانه هم نکاتی هست که باید با لحن خودش ساخته شود. به نظرم فیلم زیاد خوبی است و موسیقی این کار را دخترم زیاد دوست دارد.
گلنوش انتظامی: فیلم و فیلمنامه موفق است، شخصیتی که نمیشناسید را به شما نزدیک میکند و کاری میکند که او را دوست داشته باشید، فیلم درمورد شهید زینالدین است، ما اسم او را شنیده بودیم و در بزرگراه و این طرف و آن طرف دیده بودیم ، اما با این فیلم به او نزدیک شدیم و کنجکاو بودیم ببینیم که او کیست و چطور زندگی کرده است، از این منظر کار موفق است.
آقای انتظامی، خانواده شما همه اهل موسیقی می باشند؟
مجید انتظامی: بله، پسرم راه من را ادامه داده و نوازنده ساز ابوا است، رشته آهنگسازی خوانده، و امسال سه کار برای جشنواره داشت که یقیناً به مرحله انتخاب راه نیافتند و نمیدانم چرا این اتفاق افتاد. او هم روی کارهایش حساس است و با ارکستر کار میکند. یقیناً نگاه جدیدتری نسبت به من دارد و فضای کار او از من دور است.
این پرسشم شخصی است، هنگامی در فیلمی پدرتان زندهیاد استاد انتظامی بازی میکردند، آیا حس متغیری در شما تشکیل میکرد این رابطه پدر و فرزندی تأثیر در ساخت موسیقی آن تاثییر داشت؟
مجید انتظامی: نه واقعاً! ببینید من از عکس تأثیر میگیرم نه از فرد، حتی اگر آن فرد پدر من باشد، بازهم من از عکس تأثیر میگرفتم. من نظر دارم تعداد انگشتشماری از هنرمندان سینما تکرار نشدنی می باشند. احتمالا اگر هم فردی قرار باشد جا پای آنها بگذارد، سالها طول خواهد کشید. باز هم میگویم که برخی از امور در هنر درس دادنی نیست، این در ذات آدمی است. از بابا خواسته بودند که جایی درس بدهد، او در جواب حرف های می بود که این هنر درس دادنی نیست.
استاد انتظامی در فیلم کمالالملک زندهیاد حاتمی دیالوگی میگویند که مدرسه هنر مزرعه بلال نیست که هر سال محصول بهتری بدهد.
مجید انتظامی: چند ماه پیش فیلمی را از جوانی پدرم دیدم که به زبان ترکی میخواند و میرقصد، واقعاً من مانده بودم که او چطور ترکی را آن قدر روان میخواند و چه زحمتی کشیده است تا آن لحظه را خلق کند، چه زحمتی برای خلق حاجی واشنگتن، ناصرالدینشاه و… کشیده است. یقیناً در لحظات ساخته شدن که زحمتی نیست، عشق است، هنرمند فکر نمیکند که دارد زحمت میکشد. من هنگامی هشت یا نه ساعت در کمد مینشستم و ساز میزدم، حس نمیکردم که زحمت میکشم ، بلکه عشق میکردم و لذت میبردم.
این که میگویید در کمد تمرین میکردید برای چه وقتی است؟
مجید انتظامی: هنگامی دانشجو بودم، خانه ما با یک مسجد دیواربهدیوار می بود، در خیابان تخت طاووس خیابان ناهید، ساز ابوا هم که صدایش زیاد است، من برای این که صدا به مسجد نرود، ساعتها در کمد تمرین میکردم. کمد بزرگی می بود که لباسها را هل میدادم یک طرف و یک چارپایه میگذاشتم، یک چراغ شمعی کشیده بودم تو و در آن تمرین میکردم. مواقعی می بود که من از دلدرد بیرون میآمدم و میدیدم هشت ساعت است که دارم ساز میزنم و غذایی نخوردهام.
بعد میگویید که وجود استاد انتظامی بزرگ تأثیری در ساخت تاثییر شما نداشت و متأثر از عکس کلی تاثییر بودید؟
مجید انتظامی: بله، قطعاً تلاش میکردم که کار شاخص شود نه برای این که پدر بازی میکرد، بلکه اینجا دیگر حیثیت خودم می بود که زیر سوال میرفت. آن موقع که بابا زنده می بود درمورد موسیقیهای من نظر میداد، همین که امروز از دخترم میپرسم که کار چطور درآمده است، آن زمان هم از پدرم میسوال کردم که خوب است یا کار خوب نیست. به او احترام میگذاشتم و نظرش را میخواستم ، او هم نظراتش را میداد و من منفعت گیری میکردم.
شما به غیر موسیقی فیلم سمفونی هم مینویسید، نوشتن سمفونی خودش دنیای فرد دیگر است، این وجود شمارا در موسیقی چندوجهی میکند.
مجید انتظامی: بله نوشتن سمفونی دنیای فرد دیگر است، زمانش بالای یک ساعت است. من در تالار وحدت برنامهی این فصل را با من بخوان اجرا میکردم و پدرم نریشن آن را میاو گفت. زیاد از نهادها به سراغ من آمدند و کار سمفونی خواستند. گفتن یک مسئله مهم است که مردم که سمفونی گوش نمیکنند، ترانه دوست دارند و موسیقیای از این دست، یقیناً آن هم دلایلی دارد از جمله این که سختی روی آنان است و زندگی آن قدر سخت شده است که هنگامی به هنر نگاه میکنند، انتظار دارند هنر به آنها اسایش بدهد و دیگر نیاز نباشد که فکر کنند، برای همین یک نهاد و ارگان دولتی خواست سمفونی را میدهد، قسمت خصوصی روی این آثار اندوختهگذاری نمیکند. اکنون آنها هم که خواست دادند، منتشرش نمیکردند، چون میدانند که خواهانش کم است، بخصوص که درمورد جنگ و جبهه است. من در همان آثار هم تلاش کردم کار را بهطوری بنویسم که شنونده داشته باشد. حتی شده یکبار و از روی کنجکاوی گوش کنند. به نظر هفت یا هشت تاثییر سمفونی کارکردهام…
آثاری همانند ایثار ، مقاومت …
مجید انتظامی: پیروزی که انتشار هم نشده است، یکی هم برای باغ موزه دفاع مقدس به اسم حماسه اقتدار نوشتم. آثاری را هم خارج از ایران اجرا کردم همانند صلح و کارون و… همه اینها موسیقیهایی است که با جنگ تحمیلی و آن روزها ربط دارد و به دوره وقتی خاصی نزدیک است، اکنون برخی عیب میگرفتند، برخی خوششان میآمد و… قسمت خصوصی همان گونه که گفتم روی این آثار اندوختهگذاری نمیکند و نهادی دولتی و عمومی پشتوانه آن می باشند.
برای این که فرهنگساز و تاریخساز است و بخشی از ماموریت این نهادها هست
مجید انتظامی: گفتی تاریخساز، این مسئله یادم آمد، من یک مدتی فکر میکردم که بیایم تاریخ ایران را از همین سپس از انقلاب بهصورت موسیقی گفتن کنم، همانند تاریخنویسی که تاریخ را مینویسد، من تاریخ موسیقیایی بنویسم. ولی فکر کردم احتمالا استقبال نشود و فردی هم هزینه نمیکند تا این چنین اثری ساخته شود. مینویسم و سپس از مدتی ازبین میرود، همین موسیقیهای فیلم که نوشتم، مقدار بسیاری از آن از بین رفته است. چون که مداد بوده و کاغذ، پودر شده و یا به مرور زمان پاک شده است، من زیاد از موسیقیهایم را ندارم.
با این که در دنیا نهادهایی می باشند که این اسناد تاریخی را خریداری کرده و نگهداری میکنند
نه این که بخرند
میدانم خواسته شما چیست ولی نهادهایی همانند سازمان اسناد و کتابخانه ملی کار او چیست، مگر تاریخ موسیقی ایران چند مجید انتظامی دارد. حقیقتش را بخواهید آنجا که گفتید، ده سال کار نکردید و فردی سراغ شما نیامد را هم نمیفهمم مگر کار نهادهای عمومی چیست.
مجید انتظامی: نمیخواهم ماجرایی را باز کنم اما یک نهادی چهار سال قسط آخر کار من را نداد و هنگامی کار به نهادهای بالا دست رسید و قرار شد سپس از چهار سال آن قسط آخر را بدهند، باز میخواستند تخفیف بگیرند، در حالی که آن پول دیگر قیمت آن زمان خودش را از دست داده می بود و دیگر به کار و زندگی من نمیآمد. من هم قهر کردم و گفتم کار نمیکنم. اگر تهیهکننده این فیلم آخر نمیآمد و این همه اصرار نمیکرد، دیگر کار نمیکردم، حتی تصمیم اجرای کنسرت را هم نداشتم، هنگامی نمیفهمند من چه اصراری دارم که کار کنم و به اینها بفهمانم، ده سال قهر کردم و آمدم کنار، کوتاه که یک نفر تماس بگیرد و بپرسد که مجید انتظامی تو با این هشت میلیون تومان حقوقت چطور زندگی میکنی .
چرا نیستید و کجایید و چرا برای فرهنگ این مملکت کاری نمیکنید؟
مجید انتظامی: هیچکس، نه از آهنگسازها نه از مسئولین فردی سراغ من نیامد.
درمورد سمفونی همان گونه که قبلاً هم صحبتش شد نهادهای عمومی در همه جای دنیا حمایتمیکنند چرا که تاریخساز است و صدسال سپس قابلیت ارجاع دارد و راوی امروز ما برای آیندگان است، اثری همانند سمفونی ایثار این چنین روایتی است
مجید انتظامی: سمفونی ایثار حتی امروز هم قابلیت اجرا دارد.
منظورم حرکت در تاریخ است همانند آثار بزرگانی که برای ما مانده است.
مجید انتظامی: ما به لحاظ فرهنگی قدری عقب هستیم، میگویند شکم گرسنه دین و ایمان ندارد، هنگامی مردم در سختی می باشند نمیروال بلیت فلان تومانی ارکستر بخرند، ترجیحا چیزی میخرد که شکم بچهاش را سیر کند. روی این مبحث باید از دورههای پایین تحصیلی از دبیرستان و دانشگاه کار شود، روی هنر و فرهنگ کار نشده است، شما نمیتوانید از فردی که تا این مدت ارکستر سمفونیک ندیده توقع داشته باشید که بلیت بخرد و هزینه کند، این کار باید فرهنگسازی شود. یقیناً من امیدوارم مردم به آن سطح از رفاه برسند که موسیقی در سبد روزمره آنها قرار بگیرد. هرچند که این روزها سالنهای کنسرت پر است. در کنسرت موسیقی فیلمی که من داشتم و هر ده شب فروش تکمیل می بود و میانها گفتند ده شب دیگر هم بگذارید باز هم مردم میآیند. بماند که من برای اجرا مسکن میخوردم و آمپول میزدم تا بتوانم سرپا بمانم.
نمیخواهم زیاد تر از این شمارا اذیت کنم، فقط یک سوال دیگر دارم، موسیقی ردیف دستگاهی و سازهای ایرانی بضاعت ارکسترال را دارند؟
مجید انتظامی: بله چرا ندارند، کی فکر میکرد با تار و سنتور و سهتار و کمانچه بشود موسیقی رزمی ساخت. موسیقیهای اول انقلاب را گوش کنید، گروه شیدا را گوش کنید، همه موسیقیهایشان ارکسترال است، بستگی به فردی دارد که موسیقی را خلق میکند، موسیقی با هر فرمی و با هر سازی میتواند، مطربی باشد و میتواند حماسی باشد. از نظر من موسیقی مطربی حرام است، درست است که آدم نمیتواند در عروسی شجریان گوش کند ولی میتواند موسیقی مطلوب گوش کند، حداقل دیگر کافهای نزند. ما آن موسیقی را میگوییم که خوب نیست. وگرنه به نظرم میرسد فردی مخالفتی با موسیقی خوب ندارد. من فقط نمیدانم چرا در تلویزیون ساز را نشان نمیدهند. از ساز میترسند، از یک تکه تخته و سیم.
این مسئله خودش عدم ربط مردم با سازهای محلی و ملیشان نیست، هنگامی تلویزیون ساز را نشان نمیدهد جز موسیقی اصیل و ایرانی چه چیزی زیان میبیند؟
مجید انتظامی: قضیه این است که چه فردی تصمیم میگیرد، این تصمیمها را باید افرادی بگیرند که دست اندرکار موسیقی می باشند، بعد خانه موسیقی برای چه داریم. خانه سینما و خانه تئاتر برای چه داریم ، برای این که اینها که متخصصین می باشند تصمیمگیری کنند، هنگامی اینها در جریان باشند تعداد بسیاری از امور درست میشود.
آخر دستگاهی همانند تلویزیون اصلا به سخن خانه موسیقی گوش نمیکند
مجید انتظامی: مشکل همینجاست، یقین باشید در خانه موسیقی تصمیم نادرستی درمورد موسیقی گرفته نمیشود، من را بکشید نمیتوانم موسیقی مطربی بنویسم. مداد و کاغذ که به دست من میآید میروم به سمت این نوع موسیقی، این یک چیز درونی است. هنگامی یک ارگانی درست شده است به نام خانه موسیقی یقین باشید که در همه فرمهای موسیقی نظارت میکند، برای من شگفت است که موزه سازهای سنتی باز کردهاند، خب این را چه فردی باید ببیند، خب این را باید مردم ببینند. متأسفانه یک آشفتگی در تصمیمگیری وجود دارد، سه چهار نفر می باشند که تصمیم میگیرند که آن هم آشفته و غلط است. ساز نشان ندهیم، خب که چه؟ من امکان پذیر خطرناک باشم، ولی ساز موسیقی که خطرناک نیست، ساز که بهخودیخود نمیتواند خودش را منفجر کند، اگر از آن بد منفعت گیری میشود، تقصیر من است، من را نشان میدهید ولی آن را نشان نمیدهید.
حتی ساز افرادی که موسیقی نواحی مینوازند را هم نشان نمیدهند فردی همچون زندهیاد حاج قربان سلیمانی را نشان نمیدهند، نمیدانم موسیقی مقامی را دوست دارید یا نه ؟
مجید انتظامی: مگر میشود دوست نداشت، ریشههای ماست، هیچزمان دیدی که حاج قربان مطربی بزند
نه حتی اگر در عروسی و جشن بزند
مجید انتظامی: بله او موسیقی خودش را حتی در عروسی و جشنها میزند. امکان ندارد، فردی که اصیل است مسیرش را عوض کند، امکان ندارد، حاج قربان اصیل می بود. باید به این آدمها مطمعن کرد. شورایی درست میکنند که یکی برای پولش میآید، یکی برای شهرت یکی برای آنکه مدیر شدن و… هیچکس نمیآید تا معضل موسیقی را حل کند.
مسئلهای هست که من نپرسیدم و بخواهید آن را بگویید
گلنوش انتظامی: راستش چند زمان پیش سخن بگویید میکردیم و پدر مسئلهای را انها گفتند با این که در سوال شما هم می بود اما نمیدانم چرا نگفتند، اصولاً در هنر هنگامی اثری به دل مینشیند که یک دردی پشت آن باشد، تا وقتی که شما دردی را نکشیده باشید نمیتوانید اثری را خلق کنید که آن تاثییر بتواند زخمی را که باید به روح آدمی بزند . حیفم آمد که این جمله او را نگوییم. همه هنرها چه سینما چه تئاتر و موسیقی و نقاشی و… بدون درد و رنج و سختی نمیتواند آن تاثییر را منتقل کند، ببینید ما از قشر بورژوا قطعاً هنرمندانی داریم اما به تعداد انگشتان دست، ولی آن جور که زخم به جان و روح آدمی بزند، نبوده است.
قطعاً طبقه بورژوا حامیان زیاد خوبی برای هنر بودند مخصوصاً در هنر غرب، موزارت و میکلآنژ و داوینچی با اندوخته اشراف و طبقه بالا تاثییر خلق کردند ولی از آن طبقه چندان هنرمندی را نمیشناسیم، در حالی که برای مثالً بتهوون از آن طبقه نبوده است
مجید انتظامی: بتهوون سمفونیاش را فروخت و با آن یک کاسه لوبیا خرید.
گلنوش انتظامی: دقیقاً هنر محصول این رنج است
مجید انتظامی: آخر برخی فکر میکنند که مجید انتظامی پسر عزتالله انتظامی در ناز و نعمت بزرگ شده است و سپس رفته خارج آن جا برای خودش حال کرده و اکنون این رشته را هم خوانده و آمده است. ولی فردی خبر از رنجهای من ندارد بعلاوه که تعداد بسیاری رفاهی زیاد تر از این اندازه را داشتهاند و رفتهاند و آمدهاند و تا این مدت چیزی نشدهاند، یعنی اثری را خلق نکردهاند. قدیم نسل ما نسل زجر کشیدن می بود، برای این که نانوآب درست نبوده است، فرهنگها درست نبوده است، زور میانها گفتند، آبِ آبانبار ما واقعاً همانند خاکشیر می بود و ما آن آب را میخوردیم. اکنون همینجور بیا بالا. اینجوری که من با دختر و نوهام حرکت میکنم با من هفتادسال پیش حرکت نمیشد. تا من میخواستم سخن بزنم میانها گفتند خفه بچه که جلوی بزرگتر سخن نمیزند. ولی امروز نوه من که برای من مینواخت، آمد روی صحنه دست من را بوسید و سپس به مردم تعظیم کرد که من اصلا بلد هم نبودم.
راستی یک مسئله دیگر تلویزیون موسیقیهای شما را در هر مناسبتی پخش میکند آیا برای این کار اجازهای دارد.
مجید انتظامی: سالها است موسیقی من را گذاشتهاند روی برنامههای گوناگون، ولی فردی از من اجازه نگرفته است.
گلنوش انتظامی: پدر یکبار از تلویزیون شکایت کردند که از موسیقیهای من در برنامهها و مناسبتها منفعت گیری نکنید آن هم بدون اجازه، جوابشان این می بود که شما موسیقی خوب نسازید.
مجید انتظامی: دقیقاً همین جواب را به من دادند، آقایی در تلویزیون می بود و همین جواب را داد، من گفتم شما برای عروسکهایتان قانون گذاشتید که اگر همانند آن شد حق منفعت گیری ندارند، ولی از موسیقیهای من بدون اجازه منفعت گیری میکنید ، جواب داد که موسیقی خوب نساز.
در آخر جا دارد تا از ارکستر ملی سپاس کنم که با همه نیرو و توان در کنسرت آخر من نواختند، من عاشقانه همه آنها را دوست دارم و دست یکایک آنها را میبوسم و برای آنها روزهای زیاد بهتری را آرزو میکنم.
منبع :
خبر آنلاین
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها