به گزارش مهتاب من
به گزارش مهتاب من، روزنامه مطمعن نوشت: طی چند هفته قبل خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش نقل کرد. بعد از این ادعا تلاش کردم با خانواده این کارگردان و فیلمنامهنویس مشهور سینمای ایران صحبتی داشته باشم. همسر و خواهر مرحوم پوراحمد حاضر به او مباحثه نشدند، اما دخترمرحوم حاضر شد او گفتوگویی داشته باشد، آن هم بعد از پیگیریهای مکرر و چندین روزهام. ملزوم به ذکر است که گفتن کنم این گزارش فقط بر پایه حرف هایهای دخترمرحوم کیومرث پوراحمد تنظیم شده است و انتشار کردن آن از سوی روزنامه به معنی تایید یا رد سخن بگوییدهای مصاحبهشونده نخواهد می بود. این چنین در رابطه گفتن این گزارش نیز ملزوم میدانم توضیح دهم که «پرونده باز است» نام آخرین فیلمی است که به کارگردانی و نویسندگی کیومرث پوراحمد ساخته شده و نوشته آن برگرفته از پروندهای جنایی و پرحاشیه در دهه ۸۰ است.
«ما یقین هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار می بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از سخن بگوییدهای دختر کیومرث پوراحمد برای «مطمعن» است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است… .
و این در حالی است که تصویری از حلقآویز شدن این کارگردان سینما نیز مشخص می کند؛ آثار جراحت روی دو دست او وجود داشته است. این چنین اطلاعات جدیدی به تازگی در رابطه ثبت شکایت خانواده شنیده شده که «مطمعن» آن را صد درصد تایید نمیکند، اما این اطلاعات حاکی از آن است که خانواده پوراحمد شکایتی با نوشته مرگ مشکوک مرحوم پوراحمد ثبت کردند. ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ اخباری ضد و نقیض در رسانهها و مجلات هنری انتشار شد. ابتدا برخی رسانهها نوشتند؛ کیومرث پوراحمد، کارگردان و فیلمنامهنویس مشهورایرانی در ویلایی در بندر انزلی بر تاثییر ایست قلبی درگذشت، اما ساعاتی سپس یک مجله هنری علت مرگ کیومرث پوراحمد را خودکشی خبرداد.
مرکز خبررسانی پلیس نیز در اطلاعیهای در رابطه مرگ کیومرث پوراحمد خبرداد: «در پی اظهار یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندر انزلی به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ نوشته در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندر انزلی قرار گرفت. با دقت به اهمیت رخداد، پلیس آگاهی برای بازدید صحت و سقم نوشته در محل حادثه وجود اشکار کردند که با جسد بیجان کارگردان نام آشنای کشورمان کیومرث پوراحمد روبه رو شدند. یافتههای پلیس حاکی از آن است که در کنار جسد مرحوم پوراحمد نوشتهای کشف شده است که متاسفانه حکایت از عمل او به خودکشی دارد.»
با این حال و با گذشت یکسال از این ماجرا در فروردین ماه ۱۴۰۳، توران پوراحمد؛ خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی خبرداد که برادر او به قتل رسیده وآثار جراحت بر بدن او مشهود بوده است.
بعد از اظهارات خواهر کیومرث پوراحمد، «مطمعن» تلاش کرد با یکی از اعضای خانواده پوراحمد او گفتوگویی داشته باشد.
پدرم میدانست
دختر کیومرث پوراحمد در رابطه روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند زمان یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. طبق معمول هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبوده است که تنها به شمال رفته می بود. قرار می بود به تهران برگردد، چون قرارهای گوناگون داشت، اما یک دفعه آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه مواجه شد و به پلیس خبرداد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این نوشته اصرار داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
او در جواب به این که آیا مرحوم قبل از مرگشان پیگیر فیلم «پرونده باز است» بوده، نیز میگوید: «فیلم «پرونده بازاست»، تا این مدت همه نشده می بود و تدوین آن مانده می بود. همان موقع که پدرم شمال می بود با او سخن بگویید کردم و او به من او گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تحول دهد. قرارهای گوناگون داشت. به این نوشته نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و مطلبهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار می بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش سخن بگویید کرده می بود و قرار می بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته می بود. کتابهایش در مرحله چاپ می بود و قرار می بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ رساند، اما ناشر نشریه مهری آدم زمانطلبی می بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این نوشته باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها شریک بوده باشد، اما خب دست فردی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر سخن بگویید کردیم و قرار می بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، حرف های می بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها همه نشد و مرحله نهایی را رد نکرده می بود. پدرم وسواس شدیدی به همه کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به پایان رساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تحول داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در رابطه ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در رابطه رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا سخن بگویید نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی این که خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»… .
۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ فلاح میری، دادستان مرکز گیلان در رابطه با نامه کشف شده در محل فوت کیومرث پوراحمد و خبر فوت او خبرداد: «نوشتهای که همراه مرحوم پوراحمد کشف شده، نوشتهای کاملا شخصی، خصوصی و خانوادگی است. مرحوم در انتهای نامه اصرار کرده غیر از خانوادهاش فردی از محتوای نامه باخبر نشود و با دقت به این که خانواده مرحوم از محتوای نامه مطلع می باشند در صورت صلاحدید محتوای آن را انتشار خواهند کرد. این چنین به محض دریافت گزارش، بازپرس اختصاصی قتل در محل حاضر شد و با بازدیدهای اولیه نظر برخودکشی این کارگردان سینما داشت که واکاوی جزییات، الزام رسیدگی دقیق قضایی است. جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت تامه مرگ بازدید شود و خبر تکمیلی متعاقبا خبررسانی میشود.»
این در حالی است که تا بحال و با گذشت یکسال هنوزخبر تکمیلی مربوط به علت تامه مرگ از سوی ضابطان و مراجع قضایی انتشار نشده است.
۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲؛ چهلمین روز درگذشت کیومرث پوراحمد، اکثر خبرگزاریها از جمله اطلاعات آنلاین به یادداشتی در صفحه اینستاگرامی دختر کیومرث پوراحمد اشاره کرد و نوشت: «چهلم شد. چهل روز گذشت از آن روزی که دنیای ما برای همیشه عوض شد. این انسان عاشق ایران می بود. عاشق ایران و مردمش می بود. از آنها الهام میگرفت و در عوض عشقش را توی آثارش تقدیم میکرد به مردم پاک و مهربان ایران زمین. همه سخن بگوییدها، مسیجها و ویسهای پدرم در ساعتهای آخر زندگی شاد و پر از امید می بود. در طول دو، سه ساعت تصمیم میگیره به زندگی خودش خاتمه بده؟ خودش را با دست و بدن زخمی، کبود و صدمهدیده حلقآویز کنه؟ ما را که باکی نیست، زمین گرده و خدا بزرگ و مهربون و همیشه هم باهامون.»
پگاه پوراحمد در آخر اصرار کرد: «پرونده باز است.»…
منبع :
مطمعن
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها