به گزارش مهتاب من
مهتاب من از تنسیم ــ مجتبی برزگر: سریال «ترور خاموش» به کارگردانی احمد معظمی از شبکه یک سیما پخش شد. این اتفاق فرصتی فراهم کرد تا سپس از زمانها با سعید راد او گفتوگویی داشته باشیم. هنرمندی که پیش از آن درمورد باور به سینمای دفاعمقدس و قهرمان در سینما با او او مباحثه کرده بودم اما این حس را داشتم یک مصاحبه بیوگرافی کامل میتواند برای بازیگران تازهداخل و جامعه هنریِ جوان درسآموز باشد.
امروز که سپس از مدتی تحمل بیماری و دوران نقاهت در بیمارستان چشم از جهان فروبست مرور بر این او گفتوگوی ویدئویی هم خاطرانگیز است و هم یادآوری آن نکاتِ قابل دقت خالی از لطف نیست. اما چرا سعید راد بازیگر مهم و درگذشتِ او ضایعهای دردناک برای سینمای ایران است.
نامش پرآوازه است؛ کارهای سپس از انقلابش جملگی دفاعمقدسی و ارزشیاند. از «مرز» با داود رشیدی تا «عقابها» «دوئل»، «گیرنده»، «چ» و «آخر خدمت» و در تلویزیون هم فقط سه کار در کارنامهاش دارد؛ یکی «در چشم باد» مسعود جعفریجوزانی و یکی هم «سرزمین کهن» کمال تبریزی؛ اما «ترور خاموش» مسیر تازه فعالیت حرفهای سعید راد است؛ هم بهعلت نقشی متفاوت و هم بهخاطر وجود شبانهاش روی آنتن تلویزیون.
سعید راد از جمله بازیگرانی است که زیاد دیر داخل تلویزیون شد؛ برخی ترجیحشان این است که فقطً در سینما بمانند، اما برای راد شرایط بهطوری دیگر می بود؛ خودش علت این اتفاق را فیلمنامه مناسب و دغدغهای که بهدنبالش در فیلمنامههای تلویزیون میگردد، میداند؛ این اتفاق و دغدغه در «ترور خاموش» برای او فراهم شد؛ چون با چشم خودش ددمنشیهای مواد مخدر با انسانها را دیده و همیشه دوست داشته است فریاد بزند که «این ستاد مبارزه با مواد مخدر را در خانوادهها شکل دهید، وگرنه باید چشم به راه ترورهای خاموش باشیم».
نقش «دکتر صفایی» در کارنامه راد متفاوت است؛ با او درمورد این نقش و توانایی تازه او گفتوگویی صورت دادیم که یقیناً او گفت و گو به مسائل دیگر از جمله تعصب شگفت و غریب آقای بازیگر به دفاع مقدس و ساخت آثار متعدد و عمیق در این حوزه هم کشیده شد. دلنشین است که «سعید راد» در نقش «دکتر سعید صفایی» تلاش کرده تصویری متفاوت از یک مسئول به نمایش بگذارد، به این علت آنچه در چهره او به نمایش گذاشته شده همانی است که خودش هم به آن پافشاری میکند: «دغدغه و همدلی».
سعید راد در جریان او مباحثه از مسئولین و دستاندرکاران امر میخواهد «از نمایش عمیق فیلمهای سینمایی و تلویزیونی در رابطه با دفاع مقدس به گسترش اخلاق در جامعه برسید»؛ این بازیگر تصریح میکند «مدام بر این مسئله پافشاری دارم که به سینمای دفاع مقدس باور اختصاصی دارم و از فیلمسازان همیشه خواست کردهام این حوزه را جدی بگیرند چون در آن روزها، اخلاق، ایثار و مودت و همراهی را بهچشم خودم دیدم».
کارهای پروداکشن و اثرگذار و ماندگار دفاع مقدسی(!)، فیلمهایی با مضمون مورد قیمت و شاخص و پرفروشِ دفاع مقدس همانند عبور از «میدان مین»، «عقابها»، «دوئل»، «چ» و… .
“راد” زیاد نسبت به دوران دفاع حساسیت و عرق عجیبی دارد؛ با شور و شعف راجع به دوران هشت سال دفاع مقدس سخن میزند؛ این حرارت را در او گفتوگوی با او فهمید شدم و مخاطبین هم در مشروح مصاحبه خواهند دید که چه مقدار این بازیگر دغدغهمند، نقشش در «ترور خاموش» را انتخاب کرده و چه مقدار به انتخاب از روی دغدغه و درست انتخاب کردن باور اختصاصی دارد؛ چه مقدار از کارهای آپارتمانی و نخنمای سینمایی و تلویزیونی رنج میبرد و از کلاسهای بدون سرمنزل بازیگری انتقاد میکند.
ناگفته نماند که «راد» در جریان او مباحثه به هجرت ناخواستهاش و ماجرای علاقه برخی از بازیگران به گرفتن «گرینکارت» و اقامت طویل در کشورهای خارجی نیز پرداخت.
بازیگری است که تا سالها سمت سریال های تلویزیونی نرفت؛ این طلسم با «در چشم باد» توسط مسعود جعفری جوزانی شکسته شد. او سومین بازیگری است که نقش “رضاشاه” را بازی کرده و به رغم مختصر بودن نقش، در حافظه ها باقی مانده است. سپس از «در چشم باد» سعید راد باز هم سریال بازی کرد؛ این بار “دکتر سعید صفایی” را برگزید و توانایی ای تازه به ازمایش ها قبل خود اضافه کرد. دکتر صفایی یک مأمور امنیتی است که تدریس می کند، همسرش را برای این حرفه از دست داده، مواظب دخترش است و… آنچه بازی “راد” را واجد تحسین کرده فاصله گذاری های دقیق بین موقعیت های گوناگون شخصیت است.
پیش از «ترور خاموش» سعید راد در فاز دوم سریال «سرزمین کهن» به کارگردانی کمال تبریزی بازی کرد که امروز تحت گفتن «سرزمین مادری» فصل سوم آن روی آنتن شبکه سه سیماست. “سعید راد” در این سریال نقش یک سپهبد، تیمسار بازنشسته ارتش را بازی میکند که جریاناتی را در مقطع پیروزی انقلاب شکل میدهد.
.
مشروح این او مباحثه در ادامه از نظرتان میگذرد:
هیچزمان در خارج از سرزمین چمدانهایم را باز نکردم
*شما در سال ۶۳ از ایران رفتید، اما با فیلم سینمایی «دوئل» مجدد پا به عرصه سینما گذاشتید؛ یقیناً حرف های بودید این هجرت، ناخواسته بوده است و برای تحصیل فرزندانتان رفتید و همیشه تعصب و عرق خاصی به ایران و ایرانی داشته و دارید و نسبت به مردمش یک دغدغه خاصی دارید.
بله، آن مهاجرتی که من داشتم و قرار نبوده است بروم؛ من همیشه حرف هایام، هیچزمان خارج از سرزمین چمدانهایم را باز نکردم؛ برای این که میدانستم جای من اینجاست؛ برای فیلم «زنگی و رومی» ناصر تقوایی به ایران برگشتم که متأسفانه آن تاثییر ساخته نشد؛ در همان حالوهوا «احمدرضا درویش» نظر «دوئل» را به من داد و علتشد بمانم و کارهای فرد دیگر انجام دهم؛ برای تلویزیون «در چشم باد» مسعود جعفریجوزانی را کار کردم و در فاز سوم سریال «سرزمین کهن» کمال تبریزی هم بودم.
نقش «تیمسار فلاحی» را در «چ» ابراهیم حاتمیکیا بازی کردم؛ من همیشه پیشنهادهای بسیاری داشته و دارم، منتها دغدغه داشتم که نقش دکتر «ترور خاموش» را بازی کنم. بعضی اوقات در تلویزیون از این دست فیلمها ساخته میشد، یا برنامهای می بود که نشان میداد معتادها و قاچاقچیها را گرفتهاند و کنار دیوار گذاشتهاند، همیشه دلم بهدرد میآمد که؛ چرا؟ مملکت ما ثروتمند است و جوانهای خوبی هم داریم؛ جوانهایی که در ۸ سال دفاع مقدس نشان دادند که چه پیشینهای دارند؛ آن جنگ اصلاً شوخی نیست! متأسفانه نمیدانم چرا به عمق این جنگ پرداخته نشد و مدام به کارهای “آرتیستیکی” بسنده شد.
اینها همه دغدغههایی می بود که داشتم؛ هنگامی فیلمنامه «ترور خاموش» را خواندم، دیدم «دکتر سعید صفایی» چه شخصیت و کاراکتر خوبی است؛ فردی که تئوریسین است و این نظریه را دارد کهاگر جوانها در بغل پدرها و مادرهایشان بزرگ شوند، هیچ قاچاقچی در دنیا نمیتواند مواد مخدر در دستانشان بگذارد؛ این تِز، تِزِ بزرگی است؛ اما آیا انجام میشود؟
خارج از سرزمین خبری نیست!
*شما حدوداً دو دهه ایران نبودید، فستیوالهای مختلفی را دیدهاید؛ در آن سوی مرزها چه میگذرد که برخی از هنرپیشگان تازهداخل در سینما اصرار و تمایل شدیدی به گرفتن «گرین کارت» و اقامت طویلزمان در خارج از سرزمین دارند؟
رؤیاست…! واقعاً ما نمیدانیم کجا هستیم! از مَنِ ۲۰ سال خارج از سرزمین زندگیکرده سوال کنید هیچ خبری نیست! میخواهند یک شماره به شما بدهند همه عرق ملی و غیرتتان را میگیرند؛ شک نکنید! من آنجا کاری را که نبایست انجام دادم؛ در تاکسی رانندگی کردم و هیچ ابائی هم نیست برایم که بگویم، چون باید زندگی میکردم؛ نه با پول رفته بودم و نه سواد آنچنانی داشتم؛ تازه دکترهای ایرانی هم در آنجا بخواهند ماندگار شوند چندین بار در معرض امتحان قرار میگیرند و تازه میگویند «رفوزهای». چرا؟ چون ما برای جایی هستیم که آشناست و نامش «ایران» است.
نام «خلیج فارس» را میآوریم یک عرق ملی خوبی میآید
هنگامی میگوییم «خلیج فارس» یک عرق ملی خوبی در وجودمان شکل میگیرد؛ هنگامی میبینید به یک جایی میخواهند تجاوز کنند و یا هواپیمای ما را یک جایی زدهاند یک کاری میخواهید انجام دهید؛ این عرق و تعصب و عشق را از مردم نگیرند! مردم ما آنقدر باغیرت و باهمت می باشند؛ لطفاً فقط موقع انتخابات این لقب را به مردم ما ندهند؛ از هیچ کوششی برای بالندگی و حلِّ مشکلات این مردم کوتاه نکنند و باید اندوختهگذاری اختصاصیای شود.
از مَنِ ۲۰ سال خارج از سرزمین زندگیکرده سوال کنید هیچ خبری نیست! میخواهند یک شماره به شما بدهند همه عرق ملی و غیرتتان را میگیرند؛ شک نکنید!
آیا مردم به نظرِ سلبریتیها، رأی خواهند داد؟
*متأسفانه در این انتخاباتی که شما به آن اشاره دارید تعداد بسیاری از سلبریتیها بهگونههای فرد دیگر با آن همراه خواهد شد و حتی کمپین راه اندازی خواهند داد…
من قبول نمیکنم اینها عادی باشد؛ این اتفاقات نمایشی و «شو» است! برای مثالً شما فکر میکنید من بروم آنجا شعار بدهم مردم میگویند «چون «سعید راد» حرف های برویم و به فلان شخص و جریان رأی بدهیم»؛ این طور نیست که به خودشان سنجاق میکنند این یک مُد و رویهای شده!! در هیچ کجای دنیا اینطور نیست. یک هنرپیشهها و کارگردانهای زیاد خوبی می باشند که زیاد هم باسلیقه کار میکنند و مورد قبول مردم می باشند؛ ولی نمیدانم هنگامی میخواهند یک جایی را افتتاح کنند اگر اینها نباشند افتتاح نمیشود؟ امکان پذیر تأثیری داشته باشند اما این که درصدی بگویند چون فلان سلبریتی به موضع سیاسی مطمعن کرده بعد درست میگوید؛ اینطور نیست و قبول ندارم.
آرامآرام این مسائل حذف میشود؛ متأسفانه گرفتاریهایی که مردم برای زندگی دارند گرفتاریهای مقداری نیست؛ اگر این گرفتاریها حل شود، بهقول آن جمله مصطلح «سفره خانوادهها حداقل معیشت را داشته باشد و مردم صبحها با جنگ اعصاب از خانه بیرون نیایند و خیالشان راحت باشد، مهربانی و موّدت را به خانه میبرند و فرزند این جامعه درست و اصولی رشد میکند؛ اما امروز فرزندانی می باشند که دغدغه نهار ظهرشان را دارند؛ به شهرستانها بروید و ببینید چهخبر است».
ماجرای زخمیآوردن از جبهه و کنایه ابراهیم حاتمیکیا
*برایم دلنشین می بود که در مقطعی جنگ را توانایی کردید؛ دو ماه هم در جبهه جنوب بودید و خواندم که در انتقال هموگلوبین و بانک خون مورد نیاز بیمارستانها هم پشتیبانیهایی انجام دادید؛ از این وجود اگر خاطرهای دارید یا مسئلهای دارید بفرمایید.
ما برای یک کاری به اهواز رفته بودیم، ماشین را هم گِل زده بودم؛ کوپن بنزین هم گرفتم و رفتم استانداری که مرکز ستاد جنگ می بود، کاری داشتم، هنگامی با این جوانها روبه رو شدم گفتم «کجا دارید میروید؟»، رفتم آنجا اتفاقاً از بچههای آقای چمران بودند؛ بعدها در سر پروژه «چ» حاتمیکیا آقایی آمده می بود که من را آنجا دید و او گفت «فلان شخص، جبهه یادت هست؟!»، آقای حاتمیکیا او گفت: «مگر شما هم در جبهه بودید؟»، گفتم: «چرا فکر میکنید من نبودم؟»، او گفت: «چه کمکی کردی؟»، گفتم: «سوسنگرد پاتک زده بودند من با همان ماشین گِلزده، زخمی میآوردم؛ این یک ماموریت اخلاقی است».
در این شرایط ما احتیاج به یک سلبریتی نداریم
اگر ما در یک سرزمین زندگی میکنیم باید در همهچیز شریک باشیم؛ در مصیبتها و مشکلاتهای مردم هم شریک باشیم و مردم ما ثابت کردند که شریک همه این اتفاقات و شرایط می باشند؛ شما ببینید سیل و زلزله که میآید، مردم در میدان می باشند؛ در این شرایط ما احتیاج به یک سلبریتی نداریم، احتیاج به سعید راد نداریم مردم زیاد از ما جلوتر می باشند.
ماجرای عکسِ ضرغامی و بازی در نقش «رضا شاه»
*شنیدم در اهواز و جبهه با بسیجیها همراه بودید، اما در همه فیلمهایی که بازی کردهاید از «عقابها»، «عبور از میدان مین» و حتی «چ» نقش فرد ارتشی را بازی کردهاید؛ نقش فرماندهان بسیجی و پاسدار نظر نشده است؟ شنیده بودم با دیدن عکسی از آقای ضرغامی با لباس پاسداری حرف هایاید «ایکاش این نقش را به من میدادند تا نقش پاسداریشان را بازی کنم»؛ ماجرا چه می بود؟
بله، چون من «آقای ضرغامی» را همیشه دوست داشتم و آن عکس یک نظامی قبراق و محکم را نشان میداد؛ به هر حال وقتی ایشان رئیس سازمان صداوسیما بودند و تحول کردند، اما آن خاطراتشان و رفتارهای مهربانانهشان فراموش نمیشود. در زمان ایشان تهیهکننده «در چشم باد» حرف های می بود ««سعید راد» آنقدر پول میخواهد»، و ایشان حرف های بودند «مشکلی ندارد دستمزدی را که خواستهاند بدهید؛ اگر میخواهید این شخصیت “رضاشاه” را سعید راد بازی کند و آنقدر پول هم میخواهد حق هم هست، چون توانایی دارند به ایشان بدهید».رضاشاه را در برههای بازی میکردم که متفقین داخل خاک ایران آمده بودند و آن شرایط را بهپشتیبانی «مسعود جعفریجوزانی» ایفا کردم و نگاهِ درست و حرفهای مدیران هم حائز اهمیت می بود که بهجای کارشکنی و مانعتراشی، پشتیبانی میکردند تا این پروژه بزرگ درست به سرانجام برسد و این اتفاق برای «در چشم باد» افتاد.
با تحول مدیران، یکسری خط سِیر مدیریتی از بین میرود
متأسفانه با تحول مدیران، یکسری خط سِیر مدیریتی از بین میرود و این اتفاق در ورزش، سیاست و تلویزیون هم به این صورت است؛ در این راه یکسری شخصیتها که حرفهای و خبره می باشند و مردم دوستشان دارند، حذف خواهد شد؛ یکی از اشتباهات تلویزیون این است که یک فردی بهنام “عادل فردوسیپور” که محصول سالها فکر و مراقبت است و با مردم حسی برقرار کرده و مورد لطفشان بوده است، حذف میشود، مجریای که با تلفن شب تا صبح رضایت یک مادری را گرفت که قرار می بود جوانی اعدام شود و این نظر را عوض کرد، الآن تلویزیون عادل فردوسیپور ندارد و مردم ناراحتند، چون دوستش دارند و بهنظر من مدیران نباید بگذارند اندوختهها از بین بروند؛ بهجای حذف افراد، مشکلشان را رفع کنند.
آن جِنس و اخلاق جبههها الآن کجاست؟
*شما اشاره کردید که اخلاق در جبهه فراموش شده و در سریالها و فیلمهایمان هم به مقوله اخلاق نمیپردازند؛ چرا «اخلاق» جایی ندارد؟
یادم میآید همه حیرت کردیم هنگامی عراق به ایران دعوا کرد؛ شما نمیدانید چه جوشش مردمی اتفاق افتاد؛ پسرعموی من لیسانس زبان داشت و در سال آخر دانشگاه، تحصیل میکرد؛ او گفت «من میخواهم به جبهه بروم»، و فکر نمیکردم داوطلب باشد. او شهید شد و مزار او در بهشت زهراست؛ شهید افشین حقپرست راد. آن جنس اخلاق و وجود در صحنه را باید برجسته کنیم؛ آن موقع جمعیت ایران ۳۰ میلیون نفر می بود و امروز ۸۰ میلیون است؛ در این ترافیک فقط تکنولوژی میبینیم و عاطفهای در کار نیست، تکنولوژی بیروح است و خبری از آن اخلاقها و منشها نیست.
این کار غلط است جستوجوِ پولی میگردیم به کودکِ کار بدهیم
میبینیم در تلویزیون یاد خواهند داد این کودکان کار به شیشه ماشین میزنند و آن راننده جستوجوِ پولی میگردد تا به این کودک بدهد؛ این کار غلط است، او باید کار داشته باشد و نباید دست به این چنین کارهایی بزند؛ این دست کارها صدمه اجتماعی است؛ اکنون از این کودکان حتی سوء منفعت گیری میکنند و برای فروش مواد مخدر هم از آنها منفعت میبرند؛ اینجا کاری که باید، انجام نمیشود که جلوی این رویه غلط گرفته شود و سپس معضلات بسیاری اتفاق میافتد که باید هزینه کنیم تا آن کودک و فرد را نجات دهیم؛ چرا از ابتدا این رویه آموزشی، پژوهشی و پرورشی اتفاق نمیافتد؟ یقیناً که درمورد این معضلات و صدمههای اجتماعی، تحلیلگران و کارشناسان اجتماعی باید سخن بگویید کنند؛ من تا همینجا میدانم که باید درمورداش بهگستردگی تحلیل و بازدید و کارهای عملیاتی اختصاصی شود.
هنگامی دو مرد جلوی دوربین میایستند و عربی میرقصند؛ تهوعآور است
*یکی از نکاتی که همیشه دغدغه داشتید چرا کارهای آپارتمانی و موضوعات نخنمای عاشقانه و دست چندم ساخته خواهد شد و جای فیلمهای اضطراب، پلیسی، امنیتی و طنز اصولی خالیست؛ این اتفاق هم در سینما و هم در تلویزیون میافتد و هر از بعضی اوقات یک سریالی همانند «ترور خاموش» میآید.
این سینمای ما اصلاً چیزی نیست که مردم میخواهند؛ هنگامی دو مرد جلوی دوربین میایستند و عربی میرقصند؛ سینههایشان را تکان خواهند داد، دیدنِ این صحنهها، برایم تهوعآور است؛ اینجایی که مردم میخواهند بخندند همانجایی است که صدمه اتفاق افتاده و چرا باید به این صحنهها بخندند؟ این صحنهها، صحنههای جالبی از مرد نیست؛ اینها طنز نیست حتی لودگی هم نیست! اینها وقاحت است؛ اکنون چرا مردم میخندند، همان ریشهای است که نمیتوانیم کشف کنیم.
به علیجنتی گفتم ما خجالت میکشیدیم اینکارها را انجام دهیم
دلنشین است، میگویند مردم آنقدر گرفتاری دارند و باید بخندند؛ توانایی ساختن داشته باشیم، طوری میسازیم که مردم هم میخندند؛ بلد نیستیم و توانمندیاش را نداریم؛ چون بلدیشان همینقدر است! من در جایی به وزیر زمان ارشاد (علی جنتی) گفتم آقای وزیر! آن موقع در همین فیلمهایی که شما میگفتید “فیلمفارسی” اینکارها را انجام نمیدادند؛ اصلاً خجالت میکشیدیم یکسری از این کارها را انجام دهیم، اما الان این اتفاقات در فیلمهای سینمایی ما میافتد؛ اینها خطرناک است که “لمپنیسم فکری” پدید میآید؛ اکنون باید ابراز امیدواری کنیم هر روز کمتر شود، اما صدمه را زده و فیلمهای خوب و آنچنانی کار نمیشود؛ جوانان بازیگر و سازنده با استعدادی داریم و زیاد از این هنرمندان و بازیگران را من تحسین میکنم، اما کجاست آن سوژههای خوب!
امروز همهچیز را تکنولوژی گرفته حتی روح حاکم بر پروداکشنها!
از شما میپرسم، بازیگران خوبی که داشتیم الان کجا می باشند؟ فکر میکنند همیشه می باشند، اما به این فکر نمیکنند که ذائقه مردم در دنیا هر روز تحول میکند؛ آن زمان تکنولوژی سادهای داشتیم، با این حال کارها مملو از حس و روح جلو میرفت، اما امروز همهچیز مکانیکی و تکنولوژیک جلو میرود و از آن روح حاکم بر پروداکشنها خبری نیست؛ فارغ از این حسّ و روح، میخواهند کار پیش برود و به فکرِ بودجه و زمانند و از کیفیت غافل خواهد شد.
تا این مدت مخاطبِ «مختارنامه» هستم
اکنون هنگامی این «ترور خاموش» برود، باز همان نخنماها و کارهای آپارتمانی سطحی میآیند. من نمیدانم چرا باید این همه کار متعدد ساخته شود که هیچ سرمنزل و مقصودی را هم جستوجو نمیکند؛ خب! ۵ تا بودجه را جمع کنید و کار خوبی بسازید؛ من تا این مدت یکی از کارهایی که تلویزیون پخش میکند را جستوجو میکنم؛ «مختارنامه» و بازی بینظیر «فریبرز عربنیا» که تکرارنشدنی است.
چرا به فکر اندوختههایمان نیستیم؟ «فریبرز عربنیا» کجاست؟
* یقیناً در جایی گفتید که از «فریبرز عربنیا» غمگین هستید.
خب مربوط به اخلاقهای شخصیش می بود، اما واقعاً «فریبرز عربنیا» بازیگر است؛ مختار را زیاد کمنظیر درآورده و با این ایفای نقشِ چند وجهه، نشان داد که چه نخبهای در بازیگری است؛ من بر سر صحنه «چ» چندین دفعه با «فریبرز عربنیا» شوخی میکردم که اگر من بودم در همان سال اول دو نفر را میکشتم! الان کجاست؟ چرا به فکر اندوختههایمان نیستیم؟ باید به سراغ این اندوختهها بروند و سرپرستیشان کنند؛ مشکلشان را رفع و به گسترش استعدادهایشان پشتیبانی کنند. به جای این کارها فقط با او خداحافظی میکنیم و میگوییم اکنون یک روز بازیگر خوبی می بود! شما فکر میکنید اگر وزارت ارشاد یا تلویزیون پشتوانه خوبی برای بازیگری چون «خسرو شکیبایی» بودند، بازیگر به این خوبی را از دست میدادیم؟
من دلم برای این مملکت میسوزد
*شما معضلات و اتفاقات و شرایط را به چشم خودتان میبینید و باور دارید به دفاعمقدس، آنطور که باید و احتمالا عمیق پرداخته نشده است، به نظر جنابعالی جای پرداختن به چه معضلات و فرهنگسازیهایی در صداوسیما خالیست؟
باید در دانشگاه فرهنگسازی کنیم؛ شهرداری ما در سازمان ترافیک، مرتب از این که میخواهد هوای تهران تمیز باشد و شهروندان اکسیژن سالم تنفس کنند، تبلیغ میکند، اما خودش سر چهارراه “مرگ” را میفروشد و میگوید فلان مبلغ را بپردازید و هرچقدر میخواهید دود کنید؛ این همان چیزی است که من چندین دفعه حرف هایام، یکبار هم در برنامه مهران مدیری این نوشته را گفتم و سپس از آن چند تلفن داشتم که به من انها گفتند این جنس سخن بگویید کردن شما زیاد بیانصافی می بود، در صورتیکه من به گفتن یک شهروند، مسئول هستم و در مطرح ترافیک نمیروم؛ اگر هم بخواهم بروم مسئول هستم! این راهها غلط است، همه را راه ندهید، نه این که بفروشیم. من باشم به جای این رفتارها زوج و فرد میکنم و بر این قانون ایستادگی میکنم. من دلم برای این مملکت میسوزد در دو دههای که خارج از سرزمین بودم، باور کنید آنجا هیچ خبری نیست؛ همه رویاست! سرزمین موعود به شما نشان خواهند داد و دیدیم همه دلشان برای برگشتن تنگ شده است.
یکی از صدمههایی که به من داخل شد، دوری از ایران می بود
واقعاً این اخلاق در جبههها امروز ملزوم است؛ آن موقع که به بوشهر رفته بودم و در سر صحنه «دوئل» احمدرضا درویش بودم که شنیدم یکی از افرادی که آنجا مسئولیت داشت از من خوشش نمیآمد، من همان موقع با او دیدار کردم و سپس از احوالپرسی و معاشرت کوتاهی به من انها گفتند چه مقدار شما خوبید،گفتم: مگر من را میشناسید؟ انها گفتند نه چیزهایی از شما حرف های بودند که فکر میکردم اصلاً نمیآیید؛ چون از همه دیرتر جلویِ دوربین «دوئل» رفتم. او گفت: من شما را در هتل کاروانسرای جاده خرمشهر اهواز دیدم؛ گفتم: چهکار میکردم و جواب داد: آمده بودید پشتیبانی کنید. گفتم: الان هم دارم جلوی دوربین پشتیبانی میکنم؛ ما این مهربانیها و مودّتها را کنار گذاشتیم و یکی از صدمههایی که به من داخل شد همین دوری چندین ساله از ایران می بود؛ شما فکر نکنید آنجا روز و شب کنسرت میرفتم؛ این سخنها نبوده است و باید کار میکردم.
من دلم برای این مملکت میسوزد در دو دههای که خارج از سرزمین بودم، باور کنید آنجا هیچ خبری نیست؛ همه رویاست! سرزمین موعود به شما نشان خواهند داد و دیدیم همه دلشان برای برگشتن تنگ شده است.
ماجرای پولهای کثیف در سینما
*آقای راد! امروز این سطحینگریها در تلویزیون و سینما برای نگاه مادی و تجاری صرف، چه از حیث منفعت گیری سلبریتیهای رنگارنگ با دستمزدهای میلیاردی، معضلات نقشفروشی، سفارشیسازی به وجود آمده است؛ اما شما کمکاری را ترجیح دادهاید و کارنامهتان مشخص می کند کارهایی را پذیرفتهاید که سخنهای قابل تأملی را برای مخاطب داشته است؛ چه مقدار این فضاها به شما نظر شد و آیا این معضلات حقیقت دارند؟
فصلی در سینمای ما آمد که زیاد اسمها روی آن گذاشتند؛ کثیف، نامشروع و چند کاری هم به واسطه این پولها و اندوختهگذاریها ساخته شد؛ اگر از اول این اندوختهگذاریهای خوب و یقین از طریق مراجع ذیربط مورد بازدید قرار میگرفت، اصلاً اینها اجازه ورود اشکار نمیکردند؛ یعنی اگر از ابتدا فیلمی که ساخته میشد و من میدیدم هیچکدام از عوامل حرفهای نیستند و فقط میخواهند یک پولی بدهند جلوی دوربین باشیم، قبول نمیکردیم، این اتفاقات نمیافتاد؛ آنها آمدند و رفتند یک مقدار هم سر و صدا شد و ماجراهای دادگاه و زندان به وجود آمد.
به ما میانها گفتند «دوئل» را شما نساختهاید
دلنشین است در فستیوال کرهجنوبی به من میانها گفتند «دوئل» را شما نساختهاید؟! به واقع ما ساختیم چون کارگردانی چون «درویش» همه نیروهای بالفعل را به بالقوه تبدیل کرد؛ آن صحنه یکی از شاهکارهای سینما می بود؛ آنها فکر میکردند ماکت است و نمیدانستند ما اصلاً نمیتوانیم آن ماکت را درست کنیم؛ آقای درویش خلاقیت و توانمندیاش را داشت و «دوئل» را ساخت.
ما نصف بودجهمان صرف مبارزه با مواد مخدر میشود
“دوئل” را دستکم نگیرید، فیلم بینظیری در سینمای ما به حساب میآید؛ این را بدانیم که خلاقیت، فرهنگ و سواد و دانش از دبستان بیرون میآید؛ اما ما نصف بودجهمان صرف مبارزه با مواد مخدر میشود، اما از ابتدا نمیآییم فرزند این جامعه را در قامتِ دکتر، فیلمساز و یا حتی بسیجی خوب پرورش دهیم؛ و معتاد میشود!
چرا ما از این دفاعِ مقدس سخن نزنیم؟
*چرا آنقدر به ساخت فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی دفاعمقدسی تعصب دارید؟
چون از نزدیک دیدهام و لمس کردهام و خودم هم پنج فیلم دفاع مقدسی بازی کردم؛ «مرز» اولین فیلمی می بود که با «مرحوم داود رشیدی» بازی کردم یا حتی «برزخیها» همان عرق ملی را نشان میداد؛ ما به ساخت این فیلمها که عرق ملی ما را به اوج خودش رساند و سخنهای ناگفته ما از دفاعمقدس را شنیدنی و دیدنی کند، نیاز داریم؛ تا این مدت آمریکاییها از جنگ با ویتنام چه درست و غلط، منفعتبرداریهای نمایشی میکنند؛ چرا ما از این دفاع مقدس سخن نزنیم؟ جایی که در نمایشِ پاکی و خلوص و ایثار و شهادت سخنهای تعداد بسیاری برای گفتن دارد. مدام بر این مسئله پافشاری دارم که به سینمای دفاعمقدس باور اختصاصی دارم و از فیلمسازان همیشه خواست کردهام این حوزه را جدی بگیرند چون در آن روزها، اخلاق، ایثار و مودت و همراهی را به چشم خودم دیدم.
به نمایشِ ناگفتههای جنگ نیازمندیم
من هنگامی میشنوم جانبازی شیمیایی سپس از ۳۰ سال با حالت و شرایط سخت زندگی در خانهاش به شهادت میرسد، حیرت میکنم! من همیشه باور دارم و پافشاری میکنم، مملکت قوی و ثروتمندی داریم و باید هزینه کنیم؛ به نمایشِ این اخلاقها و اتفاقات و خاطرات جنگی و ناگفتههایش نیازمندیم، با شعار هیچکاری، پیش نمیرود.
تا این مدت آمریکاییها از جنگ با ویتنام چه درست و غلط، منفعتبرداریهای نمایشی میکنند؛ چرا ما از این دفاعِ مقدس سخن نزنیم؟ جایی که در نمایشِ پاکی و خلوص و ایثار و شهادت سخنهای تعداد بسیاری برای گفتن دارد.
قهرمان داریم، اما دیده نمیشوند
*چرا از آن فیلمهایی همانند «عقابها» که قهرمان داشت فاصله گرفتهایم؛ فیلمهای سینمایی و سریالهای ما امروز قهرمان ندارند، در صورتی که در دهههای قبل شاخصهای که مخاطب را پای آن فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی نگه میداشت ابهت و جذابیت قهرمان می بود، چرا دیگر «قهرمان» نداریم؟
چرا قهرمان داریم اما دیده نمیشوند؛ چون قهرمانهایمان کوچک و در خانهاند؛ قهرمان ما پسری است که با مادر و خواهرش اختلاف دارد، قهرمان همیشه از جامعه جداست؛ چه فردی رئیسجمهور و وزیر امور خارجه و یا رئیس صداوسیما میشود که قوت او از قوت بافت اجتماعی بالاتر باشد، قهرمانی در جامعه ما هم همینطور است، باید قدرتش از طبقه عامِ جامعه، زیاد تر باشد؛ اما ما تلاش کردیم قهرمانها را در سطح مردم و کوچه و بازار بیاوریم؛ اینها قهرمان نیستند، یک شهروند محترم می باشند؛ شهروند باشکوهِ شریف، نه در سینما در هر جایی، ما تا این مدت پُزِ آقا تختی را میدهیم اما آیا سپس از آقای تختی فردی آمد!
تیمسار فلاحی، سعید راد را محبوبتر کرد
*آیا قرار است سعید راد در قامت یک بسیجی و پاسدار هم نقش قهرمانی همانند «تیمسار فلاحی» را ایفا کند؟
صد یقیناً؛ اتفاقاً چند بار با این نوشته روبه رو شدم؛ دلنشین است که «ابراهیم حاتمیکیا» میاو گفت من نادرست کردم “تیمسار فلاحی” را به «سعید راد» دادم، محبوبتر از همیشه شد؛ یقیناً که مهم است یک بازیگر چطور از پَسِ ایفای نقشِ یک قهرمان ملی برآید؛ حتماً شناختهای بازیگری و تکنیکهایی که دارد، لازمه این ابراز و ظهورِ درست و اصولی ایفای نقش بازیگران است.
این کلاسهای بازیگری کاسبی است!
*در آموزشگاههای بازیگری باید جستوجو این تکنیکها و شناختهای بازیگری باشیم؟
من همیشه کلاسهای بازیگری را نفی کردهام؛ واقعاً چه چیزی به نسل تازه ما میآموزد؛ باور کنید خودشان دست چپ و راستشان را بلد نیستند؛ از من بدشان نیاید مگر ما چه مقدار بازیگر داریم؟ در شهرستانها هم شعبه دارند! این جوانها گناه دارند، در این کلاسها امید واهی به آنها داده میشود؛ با این امید و طراحی آینده، او هم دلش میخواهد «محمدرضا فروتن» «نوید محمدزاده» یا «شهاب حسینی» شود اما آنها استثنا می باشند، آنها به ذات، بازیگرند و جنم خاصی دارند.
همه میخواهند بازیگر شوند
مگر همه میتوانند جراح خوبی شوند؛ چرا اینها فکر میکنند با شرکت در این کلاس ۷۰ نفره این اتفاق برایشان میافتد؟ از من بدشان نیاید این کارها، کاسبی است! سه ماه در این کلاسها شرکت میکنند به جایی نمیرسند، برای ادامه هم پول ندارند و معضل فرد دیگر برای اجتماع به وجود میآید به نام نرسیدن به سرمنزل خواسته و عقدهگشایی! متأسفانه بعضی اوقات بازی در سریالها سهلالوصول است و همه میخواهند بازیگر شوند.
من نویسندگی در سینما و تلویزیون را «کوچولو» دیدم
*در مقوله سریالسازی هم با شناختی که شما از فضای فیلمهای آمریکایی و هالیوودی دارید، میدانید که سریالهای پلیسی و امنیتی برای مخاطب جذابیت دارد و بخشی از حقیقتها را که مردم به آن علاقهمندند، به عکس کشیده است؛ اما به راستی چرا این سریالها کمتر ساخته میشود؟
همهچیز در کار عکس به مبنای اولیه یعنی نویسندگی بستگی دارد؛ ما نویسنده خوب نداریم؛ یا چند نویسنده خوب ما، چند تا کار را با هم قبول میکنند و معلوم است آنها هم در جایی همه خواهد شد؛ یکی از مشکلات ما نبودن سناریو و فیلمنامه خوب است؛ آن فردی که فیلمنامه مینویسد احتمالا تحلیلگر اجتماعی یا سیاسی نباشد، اما مینویسد، چون با تحلیلها و تصورات خودش نگاه میکند، مشاور و قضیه میخواهد؛ من شنیدهام در حوزه هنری کلاسهایی برای فیلمنامهنویسی و نمایشنامهنویسی وجود دارد، اما من کارها را در عرصه پرورش نویسنده برای سینما و تلویزیون زیاد کم و کوچک دیدم.
یکدفعه ۶ تکه سریال، تبدیل به ۶۰ تکه میشود!
این حرکتِ غیرعمیق و عدم دقت به وجود فیلمنامهنویسان خوب علتشد سریالهایی که ساخته خواهد شد یکباره، خاله، عمه یا دایی و عمویی داخل داستان خواهد شد، ۶ تکه تبدیل به ۶۰ تکه شود! من همه برنامهها و سریالهای تلویزیون را میبینم، چون کار من ایجاب میکند در جریان همه فیلمنامهنویسان، کارگردانان و بازیگران سریالها و فیلمهای سینمایی باشم؛ حتی در پشت صحنه سریال نمایش خانگی «دل» از من میپرسیدند، همه کارها را میبینید؛ گفتم بله من ایرانی هستم و این سریال هم ایرانی است.
مهتاب من از تنسیم درگذشت این سینماگر بزرگ و فراموشنشدنی را تسلیت میگوید.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها