به گزارش مهتاب من
به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، کتاب «بزرگ شدی ریزه میزه» که به قلم رفیع افتخار نوشته شده است، داستان پسر زرنگی راشرح می دهد که در اتفاقات عجیبی بزرگ میشود و در این میانه، با مسئولیت کودکان برای از بین بردن ظلم آشنا میشود. این رمان دلنشین که از سوی نشر جمال انتشار شده است، قصه کودکانی را روایت میکند که بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی را رقم زدند، اما از آنان کمتر یاد میشود.
ریحانه عارفنژاد، فعال حوزه کتاب، در یادداشتی به مناسبت سالروز شهادت سید علی اندرزگو، روحانی ایرانی و از مبارزان مسلح ناموافق حکومت پهلوی، به معارفه این تاثییر پرداخته است که در ادامه میخوانید:
طبق معمولً تنها چیزهایی که بچهها از انقلاب اسلامی و روزهای پرالتهابش میدانند، مقداری اطلاعات ویکیپدیایی است که در کتابهای تاریخ خواندهاند. متأسفانه نمیشود بین این همه کتاب رنگ و وارنگ خارجی و داخلی که در ویترین کتابفروشیها خودنمایی میکنند، آثار مرتبط بسیاری درمورد آن روزها برای این مخاطبان کم سن و سال اشکار کرد. هر از بعضی اوقات که کتابی با این نوشته برای کودک یا نوجوان میبینم، مشتاق خواندنش میشوم. معتقدم هیچ چیز به اندازۀ کتاب، حال و هوا و شور آن روزها را به بچهها نمیشناساند.
یک جشن و هزار مصیبت
داستان با شلوغیهای یک اتفاق خوشحالکننده اغاز میشود. خواستگار زهره، بله را گرفته است و همه برای جشن عقد پیش رو خوشحالند. «سپهر» که در پوست خودش نمیگنجد. میداند قرار است چه مقدار خوش بگذرد، چه مقدار شیرینی و شکلات بخورد و چه مقدار با بچههای عمه بازی کند. اما علت مهم خوشحالی او، آمدن پسرعمه مهدی است که قرار است خود را به مراسم خواهرش رساند. زمانها است که او را ندیدهاند و این مناسبت بهانهای شده تا سپس از ماهها از تهران به اندیمشک برگردد.
با تدارکات عمه، بساط سور و سات یک جشن همه و کمال آماده میشود. از این بهتر امکان ندارد! سپهر همه روز را خوش میگذراند و حتی از مادر اجازه میگیرد تا شب را هم خانۀ عمه بماند. مهدی همانند همیشه، کلی قصۀ تروتازه در آستین دارد تا برای «جیگول میگول»اش که سپهر باشد، تعریف کند. اما تا این مدت بسمالله قصه را هم نگفته که آنها میآیند.
ساواکیها آنجا می باشند. خیال ندارند روی خوش به فردی نشان دهند. مهدی را میخواهند و ساکش را. همراه او، همه خوشحالی مراسم عقد را با خودشان میبرند و این تازه اغاز ماجراست. این اتفاقات روح و روان سپهر را به هم میریزند. فکر مهدی یک لحظه هم از سرش بیرون نمیرود. این حوادث، جرقۀ پیوند او با فعالیتهای انقلابی است.
همه تحول میکنند
پدر و مادر، سپهر را لای پر قو بزرگ کردهاند. فردی تا اکنون به این بچه نازکتر از گل نگفته است. اما سپهر در مسیر اهدافش، به پسر فرد دیگر تبدیل میشود. او علیرغم دلواپسی و مخالفتهای مادرش سر از تظاهرات درمیآورد؛ سفت و سخت بر علیه شاه شعار میدهد و ضربۀ استخوانشکن باتوم ساواکیها را تحمل میکند، اما دست از فعالیت نمیکشد.
این تحول شخصیت در «بزرگ شدی ریزهمیزه» به خوبی از کار درآمده است. نویسنده عکس دلنشینی از قهرمانان کوچک انقلاب اسلامی را به مخاطبینش نشان میدهد. اگرچه نثر کتاب میتوانست قویتر باشد، اما سرحال و خوشخوان است. «بزرگ شدی ریزهمیزه» اثری از آقای رفیع افتخار است که کتابهای بسیاری در کارنامه دارد. تعدادی از کتابهایش هم همانند همین تاثییر با روزهای انقلاب و جنگ تحمیلی گره خوردهاند. او بلد است چطور دست بچهها را بگیرد و با خود به آن روزها ببرد.
یک نظر آسان
کتاب اسمی دلنشین دقت و مطرح جلدی خواستنی دارد. تصویرگریها که توسط خانم مرضیه قائدی انجام شدهاند، حال و هوای خاصی تشکیل کرده و جستوجو کردن ماجرا را برای مخاطب دلنشینتر میکنند. این کتاب در ۲۸ قسمت نوشته شده که هرکدام به کوتاهی دو، سه صفحه می باشند. همه کتاب به واسطۀ حجم کمش در یک ساعت یا حتی کمتر خوانده میشود. این قضیه به گمان زیادً خبر خوبی برای بچههایی است که حوصلۀ کتابهای طویل را ندارند و یا اصلا به زور پای مطالعه مینشینند. «بزرگ شدی ریزهمیزه» این چنین برای قرار دادن در کتابخانۀ مدرسه و معارفه در ایام دهۀ فجر برای بچههای ۱۰ سال به بالا، گزینهای مناسب و خواندنی است.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها