به گزارش مهتاب من
عباس عراقچی، وزیر خارجه دولت چهاردهم سیاست این دولت در روبه رو ایالات متحده آمریکا را «مدیریت تخاصم» معارفه کرده است.
در مجموعه برنامههایی که در چند هفته تازه از سوی وزیر خارجه پیش از دریافت رای مطمعن از مجلس شورای اسلامی انتشار شد و در اختیار عموم قرار گرفت اشاره به الزام پشتیبانی جدی سیاسی خارجی به بهبود حالت اقتصادی سرزمین و مذاکرات موثر و در بازه وقتی اشکار برای از بین بردن تحریم در کنار تلاش برای خنثی سازی آن مورد اشاره و اصرار قرار گرفته است.
عبارت مدیریت تخاصم که در ادبیات وزیر خارجه دقت تعداد بسیاری را به خود جلب کرد سابقه نسبتا طویل در نظرات کارشناسان و دیپلماتهای گوناگون ایرانی نسبت به نحوه برخورد با واشنگتن دارد.
تفاوت مهم بین مدیریت تخاصم و از بین بردن تخاصم در نحوه برخورد با درگیریها و مقصد نهایی آنها نهفته است:
۱. مدیریت تخاصم (Conflict Management) به معنی فرآیند کنترل و هدایت تخاصمها به روشای سازنده است؛ بدون آنکه لزوماً به آخر کامل یا از بین بردن قطعی آنها منجر شود. در مدیریت تخاصم، مقصد این است که تخاصم را در سطح قابل قبولی نگه داشت، از تشدید آن جلوگیری کرد و از آن برای بهبود روابط یا تشکیل تغییرات مثبت منفعت گیری کرد. بعضی اوقات اوقات تخاصم به طور کامل حل نمیشود، اما بهصورت مؤثری کنترل میشود تا صدمههای ناشی از آن به حداقل برسد و شرایطی برای همکاری و ربط بهتر تشکیل شود.
۲. از بین بردن تخاصم (Conflict Resolution) به معنی حل و فصل نهایی و کامل یک تخاصم است. در این رویکرد، مقصد مهم آخر دادن به اختلافات و تخاصم بهطوری است که هیچ گونه مشکل یا ناراحتی باقی نماند. این فرآیند شامل اشکار کردن یک راهحل قطعی و دائمی است که نیازها و نگرانیهای هر دو طرف را رفع کند و تخاصم را به طور کامل از بین ببرد.
به زبان ساده میتوان او گفت که مدیریت تخاصم زیاد تر بر کنترل و افت آثار منفی تخاصم تمرکز دارد و امکان پذیر به نتیجه قطعی ختم نشود. این فرآیند به جلوگیری از افزایش درگیری و منفعت گیری از آن برای اهداف مثبت دقت دارد. از بین بردن تخاصم بر حل قطعی تخاصم و آخر دادن به آن پافشاری دارد، به طوری که هیچ اختلافی باقی نماند و دو طرف به یک توافق کامل برسند.
با سینا عضدی، کارشناس امور سیاستخارجی ایران و استاد کالج الیوت در دانشگاه جورج واشنگتن درمورد تفاوت این دو رویکرد و علت آنکه جمهوری اسلامی ایران در این دوره وقتی سیاست مدیریت تخاصم و نه از بین بردن آن را برگزیده است، گفتگو کردیم.
سفر تاریخی نیکسون به چین تلاشی برای از بین بردن تخاصم می بود
عضدی در توضیح تفاوت سیاستهای مدیریت و از بین بردن تخاصم با اشاره به این که در از بین بردن تخاصم، شما رابطه خصومت و دشمنی با سرزمین فرد دیگر را در چارچوب یک فرایند وقتی کنار میگذارید به مورد ایالات متحده و چین اشاره کرده و میگوید: تا پیش از سفر ۱۹۷۲ نیکسون رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا به جمهوری خلق چین رابطه بین دو سرزمین خصومت آمیز می بود به طوری که ایالات متحده این سرزمین را به رسمیت هم نمیشناخت. این سفر گامی مهم در عادی سازی رسمی روابط بین دو سرزمین می بود و نخستین باری می بود که یک رئیس جمهور آمریکا از جمهوری خلق چین دیدن میکرد و این بازدید به ۲۵ سال جدایی بین دو طرف خاتمه داد. در سایه این سفر دو طرف فرآیندی را برای از بین بردن تخاصم اغاز کردند که در نتیجه آن چند سال سپس از این تاریخ، آمریکا دولت جمهوری خلق چین را به رسمیت شناخت.
در مدیریت تخاصم مقصد اصلا از بین بردن تخاصم نیست
عضدی در تبیین سیاست مدیریت تخاصم میگوید: در این سناریو دو کشوری که رابطه خصومت آمیز با هم دارند تلاش میکنند از افزایش تنش جلوگیری و تنش را در حد مدیریت شده نگاه دارند. در این سیاست، مقصد نهایی از بین رفتن خصومت نیست، بلکه مقصد مدیریت آن در حد و اندازهای است که از کنترل خارج نشده و به درگیری مستقیم منتهی نشود. برهمین مبنا دو طرف تلاش میکنند اهداف و نیتهای خود را برای فرد دیگر شفاف سازی کنند تا طرف دیگر به علت سوء برداشت دچار نادرست محاسباتی به طوری که مدیریت تنش از کنترل خارج شود، نگردد.
عراقچی به محدودیتهای رابطه تهران – واشنگتن آگاه است
سینا عضدی در تحلیل سخنان وزیر خارجه تازه جمهوری اسلامی ایران مبنی بر الزام مدیریت تخاصم بین تهران و واشنگتن میگوید: عباس عراقچی به این حقیقت آگاهی دارد که از بین بردن تخاصم بین ایران و امریکا در شرایط جاری ممکن نیست و یا زیاد سخت است، به این علت بهترین گزینه دوم این است که مدیریت تنش صورت بگیرد. مدیریت تنش در این بازه وقتی امکان پذیر شامل همکاریهای مقطعی هم بشود، اما مقصد مهم این نیست که روابط بهبود اشکار کند بلکه مقصد جلوگیری از بدتر شدن اوضاع است.
کودتای ۲۸ مرداد و دعوا به سفارتخانه آمریکا تاثییر ماندگاری بر روابط دو سرزمین داشت
استاد کالج الیوت در دانشگاه جورج واشنگتن در جواب به این سوال که چه عواملی مانع از اتخاذ سیاست از بین بردن تخاصم بین دو سرزمین میشود؟ با اشاره به این که دو نقطه عطف در تاریخ رابطه ایران و امریکا وجود دارد، او گفت: این دو نقطه کودتای ۲۸ مرداد و داستان دعوا به سفارت امریکا و گروگان گیری است. ماجرای کودتا ۲۸ مرداد در ایران تبدیل تحول و حتی تخریب وجه آمریکا شد. در آن زمان احتمالا تعداد بسیاری در ایران به آمریکا به چشم قدرتی قابل اتکا در روبه رو روسیه و انگلیس نگاه میکردند که با دخالت امریکا در ماجرای کودتا این نگاه تخریب شد. داستان دعوا به سفارتخانه ایالات متحده در ایران بعد از انقلاب اسلامی هم وجه ایران را در آمریکا تحول داد و این فکر را در افکار عمومی و ساختار سیاسی آمریکا تشکیل کرد که ایران، کشوری است که به عرف بین الملل احترام نمیگذارد و قوانین بین الملل را زیر پا میگذارد. در سالهای بعد از انقلاب اسلامی در سایه دولتهای متفاوت در ایران و ایالات متحده در دورههای ریاست جمهوری رونالد ریگان، جورج بوش پدر، بیل کلینتون و باراک اوباما زمانهایی برای بهبود روابط وجود داشت، اما مدام برخی عوامل داخلی و خارجی مانع از این روال شدند.
عوامل داخلی و خارجی، از بین بردن تخاصم از رابطه ایران و آمریکا را غیرممکن ساخته اند
سینا عضدی با اشاره به این که بهبود رابطه ایران و آمریکا دشمنانی داشته و دارد که اغاز این روال را در راستای منافع خود نمیدانند، او گفت: هم در داخل ایالات متحده و هم در داخل ایران این چنین عواملی فعال می باشند. جدا از آن در خارج از این سرزمینها نیز بازیگرانی، چون عربستان سعودی و اسرائیل تلاش کرده و میکنند که رابطه تهران و واشنگتن را نه تنها در مسیر بهبود قرار نگیرد بلکه تخریب بیشتری را هم توانایی کند. در این چنین شرایطی که بهبود روابط ایران و آمریکا امکان پذیر نیست برای جلوگیری از درگیری بهترین گزینه مدیریت تخاصم و تنش است تا درگیری نظامی بین دو سرزمین رخ ندهد.
تحول سطح رابطه ایران و آمریکا به رئیس جمهوری جمهوری خواه نیاز دارد
این کارشناس روابط بین الملل با اشاره به این که اتخاذ سیاست از بین بردن تخاصم در ایالات متحده، فضای سیاسی و رئیس جمهوری متفاوت میطلبد، او گفت: یکی از با اهمیت ترین چالشها این است که در آمریکا هر رئیس جمهوری که به جستوجو امتیاز دادن به ایران باشد مورد دعوا و انتقاد قرار میگیرد و متهم میشود که خود را ضعیف نشان داده و آمریکا را تسلیم کرده یا منافع اسرائیل را زیر پا گذاشته است. در دوره باراک اوباما که مذاکره با ایران در جریان می بود، او متهم به یهودی ستیزی و زیرپا گذاشتن منافع اسرائیل شد. تنها راه ممکن برای از بین بردن تخاصم بین دو سرزمین روی کار آمدن رئیس جمهوری در آمریکا است که با بینش سیاسی متفاوت و قوت در اختیار بتواند حالت جاری در رابطه دو سرزمین را از مرحله جاری به مرحله جدیدی منتقل کند. یک رئیس جمهور دموکرات این چنین توانایی ندارد، اما یک رئیس جمهور جمهوری خواه میتواند و این قوت را خواهد داشت که سناتورهای تندرو در روبه رو ایران را ساکت کرده و تغییری اساسی و بی سابقه در رابطه ایران و امریکا تشکیل کند.
اسرائیل، با اهمیت ترین فاکتور تاثیرگذار بر رابطه ایران و آمریکا است
سینا عضدی با اشاره به این که فاکتور اسرائیل و رابطه ایران و اسرائیل در تنش بین تهران و واشنگتن زیاد تاثیرگذار است، میگوید: در حوزه سیاست خارجی با اهمیت ترین مسأله بین ایران و آمریکا، نوع و جنس دشمنی جمهوری اسلامی با اسرائیل است. قطعا مسأله فلسطین یک مسأله مهم حقوق بشری است، اما احتمالا بتوان مواضع سرزمین را در روبه رو آن به طوری تنظیم کرد که زیان و زیانی را فهمید منافع ملی ایران نکند. در منطقه غرب آسیا و در بین سرزمینهای اسلامی، سرزمینهای تعداد بسیاری می باشند که اسرائیل را به رسمیت نمیشناسند و روابط دیپلماتیک با آن هم ندارند، اما این مخالفت را به طوری تنظیم کردند که منافع ملی آنها هم صدمه نمیبیند.
کوششها برای تنش زدایی از رابطه ایران و آمریکا تداوم نداشتند
عضدی با اشاره به قوت لابی اسرائیل در آمریکا، میگوید: در جریان مذاکرات هسته ای، ایران و آمریکا با حصول توافق نشان دادند که میتوانند اختلاف را حل کنند، اما باز لابی اسرائیلی موفق شد برجام را هم به تواناییای ناکامی خورده تبدیل کند. در برخی دورهها هم در ایران و هم در آمریکا کوششهایی برای بهبود روابط صورت گرفته، اما دوام نداشته است. به گفتن نمونه در دوره ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی حرکتهایی همانند تبادل دانشگاهیان و یا ورزشکاران صورت گرفت، اما با بدشانسی به سد تغیرات بعد از دعوا یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ برخورد کرد. در دورههای وقتی تعداد بسیاری هم هنگامی که یک سرزمین آماده از بین بردن تخاصم می بود فضای سیاسی در سرزمین فرد روبه رو مهیا نبوده است.
رابطه ایران و آمریکا به یک نیکسون نیاز دارد
این استاد دانشگاه در جواب به این سوال که آیا میتوان نقشه راهی برای قرار گرفتن دو سرزمین در مسیر از بین بردن خصومت در نظر داشت، میگوید: در آمریکا اصطلاحی وجود دارد که میگوید «فقط نیکسون به چین میرود»، این بدان معنی است که نیکسون ویژگیهایی داشت که مأموریت او را پیروزی آمیز کرد. او ضدکمونیست می بود و به همین علت وقتی که به چین سفر کرد مورد شماتت و این انتقاد قرار نگرفت که با این سفرها نسبت به کمونیستها ضعف نشان داده و یا امتیاز خاصی به آنها داده است.
وی یادآور شد: دومین مسئله این می بود که او بر روی یک تکه کاغذ مطالبههای آمریکا از چین و خواستههای پکن از واشنگتن را یادداشت میکند. این مدل رفتاری میتواند برای بهبود رابطه ایران و آمریکا هم الگو قرار بگیرد. ابتدا به ساکن به رئیس جمهوری به گمان زیاد جمهوری خواه نیاز است که بتواند الزام بهبود رابطه ایران و آمریکا را به کلمه به افکار عمومی و ساختار سیاسی داخل امریکا بفروشد (آن را توجیه و تبیین کند). به گفتن نمونه در انتخابات پیش رو احتمالا در صورت پیروزی کامالا هریس، نامزد دموکراتها توافقهای موردی و مقطعی برای مثال درمورد برنامه هستهای ایران صورت بگیرد و ما ناظر مدیریت تخاصم باشیم، اما از بین بردن تخاصم در سایه دولت او ممکن نخواهد می بود.
عضدی در آخر او گفت: شانس یک رئیس جمهور جمهوری خواه برای بهبود روابط بین دو سرزمین زیاد تر خواهد می بود. در داخل ایران نیز باید دولتی سرکار باشد که ایده مهم او از بین بردن تخاصم باشد. فعلا باید دید که آیا بعد از اشکار شدن نتیجه انتخابات ایالات متحده، راس نظام در جمهوری اسلامی مجوز مذاکره مجدد بین ایران و آمریکا را خواهد داد یا خیر.
منبع :
جماران
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها