به گزارش مهتاب من
به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، محمدعلی بهمنی، شاعر و ترانهسرای پیشکسوت، شامگاه نهم شهریور ماه، چشم از جهان فروبست. میراث بهمنی در دفتر شعر فارسی، ماندگار است و جاودان. او که خود را شاگرد و مدیون فریدون مشیری میدانست، هفت دهه شاعرانه زیست و الفبا و رسم شاعرانگی را نیز به نسل جوان آموزش داد. آنچه از بهمنی در شعر فارسی به یادگار مانده، فراتر از شعر است.
او یک شاعر همه عیار می بود، هم از نظر سلوک شخصی و منش اخلاقی و هم از منظر شعری و توانایی بر فنون ادبی. آنچه کیمیای امروز است، در دل و زبان بهمنی جاری می بود، او انسانها را بیقید و شرط دوست میداشت و به جهان اطرافش عشق میورزید.
بهمنی هیچ زمان در قلبش را به روی جوانان نبست، پشتیبانیهای او از جریانهای گوناگون و نوپا شعری در دهههای قبل، از او یک مراد ساخته می بود؛ بیآنکه خود در پی مریدپروری باشد. اگر جریان شعری بر مذاق برخی خوش ننشست یا انتقادی بر آن داشتهاند، او با گرمی پذیرای جوانان جویای نامی می بود که غرل فکر میکنند و تلاش دارند کاروان شعر را یک قدم به پیش برند؛ چنانکه خود در غزلی حرف های است:
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد …
مصطفی محدثی خراسانی، شاعر، درمورد میراث بهمنی در دفتر شعر و زبان فارسی، دقت او به نسل جوان و جریانهای نو شعری را از جمله ویژگیهای اخلاقی و حرفهای او برشمرد و به تسنیم او گفت: بیشترین دوستان او جوانان بودند، مدام در جمع آنها می بود و این مشرب را داشت که به آنها بها دهد. اولین کنگره شعر اختصاصی جوانان نیز بعد از انقلاب با همت او با گفتن کنگره شعر جوان راهاندازی شد.
او همین طور گفت: این جوانگرایی در شعر و غزل او نیز به چشم میخورد. ذهن و زبان او جوان می بود و طراوت و شادابی را میتوان در آثار او حس کرد. او محافل گوناگون شعر و ترانه داشت و در این محافل شاگردان تعداد بسیاری پرورش کرد؛ از این جهت بهمنی شاعری زندهدل و جوانمحور می بود.
محدثی در قسمت دیگر سخنان خود به تأثیرگذاری زندهیاد بهمنی بر ترانهسرایی فارسی اشاره و اضافه کرد: ما در سرزمین ترانهسرا زیاد داریم اما ترانهسرایی که کار خود را با شعر اغاز کرده و در آن به استادی رسیده باشند و سپس در ذیل آن، داخل حوزه ترانه شوند، معدودند. شاعرانی بودند که این حوزه را سهل میگرفتند و فکر میکردند چون سر سوزن ذوقی دارد، میتوانند با بعد و پیش کردن کلمات، در حوزه ترانه فعالیت کنند. بهمنی با حضورش در عرصه ترانهسرایی، معیارها را تحول داد.
به حرف های این شاعر؛ زندهیاد بهمنی همه ازمایش ها گرانسنگ و مطالعات خود را در قالب ترانه ریخت. خدمت بزرگی که او به عرصه ترانهسرایی کرد این می بود که سطح پسند ما را ارتقا داد و برای ترانه، معیار و سنجشی در نظر گرفت. در کنار این، او در محافل گوناگون به پرورش نسلی تازه در این حوزه همت گماشت.
محدثی که سالها توانایی مؤانست و مجالست با بهمنی را دارد، «انساندوستی» را با اهمیت ترین درسی میداند که از او آموخته است. او در اینباره زیاد تر گفت و او گفت: سعه صدر و مهربانی بیکوتاه درس بزرگی است که از همراهی با او گرفتهام. بهمنی انسانها را فارغ از دیدگاههای سیاسی و گرایشهای مذهبی دوست داشت. مهربانی او شامل حال همه می بود و حد و مرزی برای آن نمیشناخت. او مدام خیر همه را میخواست، این حرکت را حتی در روبه رو افرادی داشت که احیاناً حرکت ناخوشایندی نسبت به او داشتند.
محدثی اضافه کرد: بهمنی همیشه از این که در حرکت یا سخن بهطوری باشد که سنگینی بر جان فردی بنشیند، پرهیز داشت. او همیشه جستوجو وفاق و همدلی می بود.
او اگرچه غزل عاشقانه زیاد سرود، اما هیچ زمان در دام مضامین سطحی، رمانتیک و پر زرق و برق مرسوم این قالب نیفتاد. رگههای غیرت و اصالت در غزلهای بهمنی، او را به یکی از نقلترین شاعران معاصر ایران تبدیل کرده است. تعداد بسیاری از غزل سرایان معاصر، از پیروان مکتب غزل او به حساب میآیند. با این حال بهمنی هیچ زمان خود را مقید و محدود به قالب و مضمون خاصی نکرد. طبعآزمایی او در عرصههای گوناگون در کنار منفعت بردن از پشتوانههای پژوهشی و مطالعاتی، از او یک شاعر همه عیار در عرصههای ترانه و نیما نیز ساخته می بود. او همانند مشیری، نه اسیر تعصبات سنتگرایان می بود و نه مجذوب نوپردازان افراطی.
رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر، درمورد این ویژگی بهمنی به تسنیم او گفت: بهمنی شاعری را با شعر نیمایی و سپید اغاز کرد. اولین کتاب او با نام «باغ لال» دربردارنده سرودههای نیمایی شاعر می بود که یقیناً سه غزل نیز در این تاثییر اراعه شده است که نشاندهنده تعلق خاطر او به غزل می بود. دومین مجموعه شعر زندهیاد بهمنی در سال ۱۳۵۱ با گفتن «در بیوزنی» انتشار شد که سرودههای آزاد و شاملویی او در این مجموعه گنجانده شده می بود. استاد اما بعد از پیروزی انقلاب، در دهههای ۶۰ و ۷۰ حس کرد که به قالب غزل تعلق خاطر بیشتری دارد و تلاش کرد به جای پراکنده کار کردن، روی این حوزه تمرکز بیشتری داشته باشد.
او همین طور گفت: کتاب «بعضی اوقات دلم برای خودم تنگ میشود» حاصل این تحول رویکرد می بود که علتشهرت او شود. وجه اختلاف بهمنی در عرصه غزل، دقت او به خلاقیت و نوآوری می بود. استاد بهمنی از همان اغاز تلاش کرد راه متغیری را در این مسیر طی کند.
به حرف های اسماعیلی؛ رویکرد بهمنی در غزلسرایی به این صورت می بود که اگرچه این قالب، قالبی سنتی است اما او باید روح نوآوری را در کالبد آن بدمد. اغاز شاعری بهمنی با شعر نیمایی می بود، در ادامه راه نیز او به قالب نیمایی و راه و روش نیما دقت داشت و از ظرفیتهای قالب نیمایی در غزل خود منفعت برد؛ به همین علت است که ما ناظر حاکم بودن روح نیمایی در جان و جهان غزلهای بهمنی هستیم.
«صمیمی» و «ساده بودن» دو ویژگی است که از نظر اسماعیلی در غزلهای بهمنی دیده میشود. او با گفتن این که گویی بهمنی دارد در غزل خود با مخاطبش سخن بگویید میکند، اضافه کرد: وجود همین ویژگیها جهت شد بعد از او نیز تعداد بسیاری از شاعران، به اختصاصی شاعران جوان، سبک و سیاق او را پیروی کنند.
وجود بهمنی در عرصه شعر انقلاب؛ نوشته فرد دیگر می بود که اسماعیلی در ادامه او گفتوگویش با تسنیم به آن اشاره کرد. به حرف های او؛ بهمنی بعد از انقلاب در کنار مردم می بود و این همراهی را میتوان در غزلی که برای رحلت امام(ره) او گفت، حس کرد:
زندهتر از تو فردی نیست چرا گریه کنیم؟
مرگمان باد و مباد آن که تو را گریه کنیم
هفت پشتِ عطش از نام زلالت لرزید
ما که باشیم که در سوگِ شما گریه کنیم
رفتنت آینه آمدنت می بود ببخش
شب میلادِ تو تلخ است که ما گریه کنیم
ما به جسمِ شهدا گریه نکردیم مگر
میتوانیم به جانِ شهدا گریه کنیم؟ …
اسماعیلی وجود موفق بهمنی در عرصه شعر آیینی را از دیگر وجوه شاعری این استاد فقید شعر دانست و از غزلهای او برای امام رضا(ع) و امام حسین(ع)، از جمله مثالهای موفق او در این عرصه یاد کرد:
شرمندهام که همت آهو نداشتم
شصت و سه سال راه به این سو نداشتم
اقرار میکنم که من – این های و هوی گنگ-
ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم
جسمی معطر از نفسی گاه داشتم
روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم
فانوس بخت گمشدگان همیشهام
حتی برای دیدن خود سو نداشتم…
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها