به گزارش مهتاب من
مهتاب من از تنسیم- مجتبی برزگر: صدرالدین حجازی بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون متأسفانه ساعتی قبل درگذشت.
چند سالی پیش از درگذشتش، از دنیای فیلم و سریال فاصله گرفت و کمتر او را جلوی دوربین و یا صحنه نمایش دیدیم. او همچون تعداد بسیاری از هنرمندان خانهنشینِ امروز مورد بیمهری قرار گرفت.
یقیناً با خود صدرالدین حجازی هم لحظاتی سخن بگویید کردیم این مسئله کاملاً مشهود می بود قسمت عمدهای از این بیماریها به کمکاریها و کنار گذاشته شدنها برمیگردد. چرا که بخشی از افراد را مدام در سریالها، فیلمها، مسابقات و شبکه نمایش خانگی میبینیم که تکرار خواهد شد. این بازیگر پیشکسوت هم همچون دیگر همکارانش این باور را داشت که امروز با هنر به شکلِ بیزینس برخورد میشود و به همین خاطر تعداد بسیاری از کاربلدهای این حوزه کنار گذاشته خواهد شد.
«جشن سربرون» از آخرین کارهای او به حساب می اید اما او در کنار تعداد بسیاری از نقشهای ماندگار، کاراکتر خولی را از خودش به یادگار گذاشت. لحظاتی با او در این باره همکلام شدیم که مشروح آن را در ادامه خواهید خواند؛ از ناگفتههای سریال «مختارنامه» برای ما او گفت و اینطور اغاز کرد:
«روزی که میرباقری مرا برای این سریال دعوت کرد ۵ نقش به من نظر شد، ۴ نقش سرتاسری می بود، یعنی در هر ۴۱ تکه بازی داشت اما فقط نقش خولی سرتاسری نبوده است. میدانستم که خولی شخصیت شگفت و غریب و خاصی است برای همین خولی را نظر دادم.
داود میرباقری با من تماس داشت و او گفت “پنج نقش را برای تو در نظر گرفتهایم که جز خولی، مابقی از تکه اول تا آخر سریال، فضای کار دارند اما «خولی» یک اپیزود بلند است؛ در نقشهای دیگر پول زیاد و در «خولی» حال و احوالات دیگر؛ تا او گفت خولی حالم زیاد خوب شد! ترجیح دادم «خولی» را کار کنم و از او خواستم با خولی زیاد تر ربط برقرار کنم؛ چند ماهی زمان داشتم و به مطالعه، تحقیق و تفحص پرداختم تا «خولی» خوبی برای مختارنامه باشم.»
.
اما خولی کیست و در «مختارنامه» چطور به نمایش درآمد؟
«خولی» دو زن دارد؛ زنی کوفی و زنی شامی؛ زن اول زنی مؤمن و علوی است و همسر دوم، رقاصه و آوازهخوان شامی است که بههوای دایر کردن رقاصخانهای در کوفه زن خولی شده و به این شهر آمده است؛ جنایتی که خولی مرتکب شده آنقدر مهیب است که این دو زن، هر دو بر آن شهادت خواهند داد و حتی زن شامی نیز نمیتواند بر آن چشم ببندد.
این صحنهها در سال ۱۳۸۳ فیلمبرداری شد؛ میرباقری حساسیت و وسواس بسیاری برای بهعکس کشیدن این قسمت از داستان داشت، بهخصوص جایی که در آن خولی با سر بریده حضرت در توبره داخل مطبخ میشود، زمان و تمرکز بسیاری برای فیلمبرداری برد.
در این صحنه تشکیل دود و مِه، نقش بسیاری در فضاسازی داشت و به همین علت علاوه بر دستگاههای مِهساز که در این چنین مواردی بهکار میآیند، گروه بسیاری از افراد حاضر در صحنه نیز در پشتصحنه با ابزارهای گوناگون همچون: چوب نیمسوز و… عمل به تشکیل دود میکردند تا مِه حاضر در فضا بهاندازه قابل قبول برسد.
از همه اینها قبل «آهو خردمند» بازیگری که نقش زن کوفی خولی را ایفاء کرد، زحمت و انرژی بسیاری برای ایفای نقش بهکار گرفت، او در بخشی از این فصل باید روی زمین مینشست و خونهای چکیدهشده از توبره خولی را ــ که در واقع متعلق به سر بریده امامحسین(ع) می بود ــ پاک میکرد.
روزی که قرار می بود این صحنه فیلمبرداری شود، خردمند داخل صحنه شد و به افراد حاضر در سر صحنه نگاه کرد؛ ایفای این نقش توسط او هم حسوحال او را تحول داده می بود و هم در دیگران فضایی شگفت تشکیل کرده می بود؛ گروه نمودهای اختصاصی چند روز قبل لولههای پلاستیکی را داخل زمین کار گذاشته بودند تا این صحنه و جوشش خون اجرایی شود، اما تا پیش از اغاز فیلمبرداری، خردمند دقیقاً نمیدانست باید چهکاری انجام دهد.
هنگامی میرباقری برای او گفت که در این صحنه باید به زمین بنشیند و تلاش کند لکههای خون باقیمانده از آقا اباعبدالله را با قدیمی پاک کند، حسوحالی شگفت او را فرا گرفت؛ حسی که زیاد زیاد قویتر از آن چیزی می بود که از چند روز قبل و در صحنههای تمرین به آن رسیده می بود؛ خردمند میدانست که این صحنه بهعلت نمودهای اختصاصی خاص آن زیاد قابل تکرار نیست؛ تکرار این چنین صحنهای هم سخت می بود و هم ممکن می بود حسوحال اولیه بازیگر را دچار تحول کند.
همین حسوحال شگفت را تا این مدت صدرالدین حجازی بازیگر نقش خولی بههمراه خودش دارد و مردم هم در کوی و برزن تا این مدت برای ایفای این نقش برخوردها و رفتارهای خاصی از خودشان نشان خواهند داد؛ عدهای با آن تعصب همیشگی به بازیگران این چنین نقشهایی ناسزا میگویند و عدهای هم به بازیگر نقش «خولی» احترام میگزارند و از او بهخاطر ایفای باورپذیر این چنین نقشی، سپاس میکنند.
اما چرا مخاطب، صدرالدین حجازی را با خولی بهتر میشناسد و ایناین چنین نقشهایی ماندگار میشود؟ او درمورد ماندگاری نقش خولی و زوایای اشکار و نهان این نقش در سریال “مختارنامه” به تسنیم او گفت: من همه جا حرف هایام آماده شدن زیربنای هر نقش و کاراکتری با اهمیت ترین اتفاقی است که برای یک بازیگر در جریان کار میافتد؛ من اگر در “مختارنامه” خولی را بازی کردم بهپشتوانه هدایتهای مدبرانه داود میرباقری می بود که مورد قبول مخاطب قرار گرفت؛ کارگردانانی چون میرباقری موهبتهای عرصه نمایش ما می باشند و امیدوارم آنقدر نگهداری خوبی از آنها انجام دهیم تا آزرده نشوند.
صدرالدین حجازی با اشاره به این که ۲۰۰۰ صفحه نوشته درمورد «خولی» خواندم، پافشاری کرد: طبق معمولً نقشهایی همانند «خولی» صاحب شناسنامهای نمادین بین مردماند، اما نه بهاندازه شمر و ابنزیاد و یزید؛ به همین علت باید طوری ایفا شود تا مردم باورش کنند؛ برای این عمقبخشی نیازمند پیداها و ناپیداهای غنی بودم تا این اتفاق برای مخاطب رقم بخورد؛ پیچیدگیها و چالشهای زیاد «خولی» علتشد تا نزدیک به ۲ هزار صفحه نوشته درمورد این نقش جمعآوری کنم.
وی در جواب به این که چطور این نقش درآمد، افزود: تئوریهایی که نسبت به این شخصیت در ذهن داشتم و این تئوریهای تازه را به یک فضای عملی تبدیل کردم؛ چون به نقش دلبسته بودم، زیاد سریع قالب شخصیتی «خولی» تشکیل شد؛ در ادامه به مناسبات، ارتباطات و تعامل های «خولی» با فضاها و آدمهای دیگر رسیدم؛ جمعبندی این کاراکتر، شخصیتی را شکل داد که مردم از دریچه سریال “مختارنامه” دیدند.
صدرالدین حجازی درمورد ماجرای دستمزد خاص، پافشاری کرد: من یک دستمزد خاص گرفتم که زیاد برایم مورد قیمت است؛ روزی مهندس فلاح تهیهکننده سریال “مختارنامه” با من تماس گرفت و او گفت “گروهی از فرانسه آمدهاند که دوست دارند با شما سخن بگویید کنند؛ پیش از شما، با داود میرباقری، من و عربنیا هم سخن بگویید کردهاند”؛ من گفتم “سریال «مختارنامه» این همه بازیگر دارد اکنون چرا من؟!”، انها گفتند “اکنون خودشان میآیند و با شما سخن بگویید میکنند”.
وی خاطرنشان کرد: زیاد کنجکاو شدم؛ با من قراری گذاشتند و به منزلم در «جنتآباد» آمدند؛ آن موقع مترجم این گروه شخصی بهنام مسعود مسجدجامعی می بود که بههمراه کارگردان لبنانی و دستیارها و عوامل این گروه ساعت ۸:۳۰ صبح به منزل ما آمدند. من سوال کردم “ماجرا چیست؟”، و انها گفتند “یک مطرح درسی برای یکی از دانشگاههای فرانسه است؛ ما شما را انتخاب کردیم که نقش کوتاهی در یک سریال بلند داشتید اما اثرگذار بودید؛ میخواهیم با شما بهصورت علمی او گفت و گو کنیم که چطور یک نقش مختصر در سریال بلند، میتواند به این مرز تأثیرگذاری برسد؟”.
حجازی در جواب به این سوال که چطور به این دامنه عمقبخشی در کاراکتر «خولی» رسیدید، افزود: یک بازیگر قبل از این که نقشی را ایفا کند باید به جریان باورپذیری آن بیندیشد؛ بر پایه متن حاضر، یک طراحی از کل ابعاد و زوایای اشکار و نهان شخصیت و کاراکتر داشته باشد؛ اینجا من به عاشقپیشگی، رذالت و جنایات «خولی» رسیدم تا زیربنای این کاراکتر بهخوبی طراحی شوند.
بازیگر سریال “مختارنامه” با اشاره به این که این چنین نقشهایی همیشه خطرناکاند، او گفت: باور دارم این چنین نقشهایی همیشه خطرناکند؛ چون مردم از آنها شناخت دارند و اگر ایفای آن کاراکترها و بازیها، باورپذیر اتفاق نیفتد، همه باور مردم به هم میریزد؛ باید یک بازیگر در ایفای نقش این چنین شخصیتها و کاراکترهایی مراقبت کند.
وی درمورد دادگاه خولی، تصریح کرد: برای من حتی دادگاه خولی زیاد مهم می بود؛ چطور این دادگاه برگزار شود؛ یک آدمی که دو زن دارد و همه هستیاش را بهخاطر یک نادرست از دست داده است؛ خوشبختانه همان دادگاهی شد که دوست داشتم؛ به همین علت هنگامی صحنههای مربوط به «خولی» پخش شد در خیابان به من ناسزا میدادند؛ از این بازتابها خوشم میآمد و میگفتم خدا را شکر! آنقدر این نقش قوام اشکار کرده که تماشاگر با من مشکل دارد.
حجازی در جواب به این سوال که برخی از بازیگران دیگر را کتک هم زدند؛ آیا شما هم بازتابهایی فراتر از ناسزا دادن داشتید؟ او گفت: روزی نمیگذرد بیرون باشم و حداقل سه، چهار نفر نگویند “چه مقدار خوب بودید”؛ حتماً لطف مردم است و احتمالا زیاد هم خوب نبودهام؛ برای مثالً به من انها گفتند “خولی را با شما شناختیم و از ذهن ما بیرون نمیرود”؛ اینها برایم مورد قیمت است. یک بازیگر نیاز دارد مردم او را با چند نقش بهخاطر بیاورند و نشانهای برای مردم باشند؛ مرا با نقش «خولی» زیاد تر میشناسند و در این ۵۲ سال کار حرفهای بازیگری، چه در تئاتر و چه در سینما و تلویزیون که به ۳۰۰ تاثییر هم میرسد، برجستهترین نقشی که هم خودم و هم مردم دوست دارند و ماندگار شده «خولی» است.
او در جواب به این که کدام صحنه «خولی» برایتان سخت می بود، افزود: همه افرادی که در “مختارنامه” بازی کردند یک عشق خاصی داشتند؛ به هر صورت، صحنه دادگاه دلنشین می بود و آن دادگاهی که حس میکردم که بیعدالتی در حق این نقش شده و سریع یک رأی صادر شد؛ وقتی که من را بهسمت گیوتین میآوردند؛ این صحنه چند بار تکرار شد و من اذیت شدم؛ چون یک عده بازیگر کنار من بودند که چندان حرفهای نبودند و با عربدهکشی و داد زدن به گیوتین رسیدم؛ واقعاً در آن صحنه، حس کردم مرگ من محرز است و احوال عجیبی داشتم.
حجازی پافشاری کرد: یک صحنه دیگر هم وقتی است که سربازان مختار تصمیم دستگیری «خولی» را دارند؛ خولی در لوله بخاری نهان شده است؛ یک لوله بخاری می بود و یک تنور پُر از آتش! من یک متر و نیم، بالای لوله بودم و یک حرارت شگفت و غریب از آن لوله بخاری به بدن من میخورد؛ من بازیگر اکشنکاری نیستم و زیاد هم مواظب من بودند؛ لحظه افتادن بهسمت پایین، خطرناک می بود چون روبهروی تنور بودم؛ با یک مقداری نادانی و سهلانگاری در متن آتش قرار میگرفتم؛ از لحاظ حسی هم زیاد به خودم سختی آوردم ولی ماحصل کار مرا به اوج خودش رساند.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها