به گزارش مهتاب من
به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، احمد یوسفزاده از جمله نوجوانان حاضر در جنگ تحمیلی و از آزادگان است. نام او با کتاب «آن بیست و سه نفر» گره خورده و برای مخاطبان آشناست؛ کتابی که یوسفزاده در آن خاطرات دوران اسارت در اردوگاههای عراق را به رشته تحریر درآورده است.
یوسفزاده بعد از انتشار کردن این تاثییر، قسمت فرد دیگر از خاطرات خود و تعدادی از نوجوانان در اردوگاههای عراق را در کتاب فرد دیگر با نام « اردوگاه اطفال» به چاپ رسانده است. آثار یوسفزاده بخشی از هزاران گفتن کتاب دفاع مقدس است که تلاش دارد بدون جانبداری و بر پایه حقیقت، راوی روزهایی باشد که ایران همهقد روبه رو دشمن ایستاد و از خاک و جان و آبروی ملت خویش دفاع کرد.
او در یادداشتی که برای انتشار کردن به مهتاب من از تنسیم سپرده شده، نگاهی انداخته است به مستند «کودک سرباز» ، ساخته پگاه آهنگرانی که اخیراً در ییبی سی فارسی پخش شده. یادداشت او را میتوانید در ادامه بخوانید:
در خصوص مستند «کودک سرباز» ساخته خانم پگاه آهنگرانی که اخیراً از تلویزیون بی بی سی پخش شده، من هم سخنهایی دارم که احتمالا ملزوم باشد شنیده شوند.
قبل از هر چیز باید بگویم افرادی که جلو دوربین کارگردان این مستند قرار گرفتهاند را نمیشناسم و تصمیم هم ندارم قضاوتشان کنم، مخصوصاً اگر چند سالی را در اردوگاههای غمزده اسارت گذرانده باشند که دیگر قضاوت در باره آنان سختتر هم میشود.
بهگفتن یکی از نوجوانان شرکت کننده در جنگ و برای روشن شدن نوشته و نه لزوماً جواب به خانم آهنگرانی، به ذکر مطالبی میپردازم.
۱. آیا وجود نوجوانان و به تعبیر مستند مذکور، کودکان، در جنگ هشت ساله مجاز می بود؟
من شخصاً با دست بردن در شناسنامهام توانستم داخل دوره آموزشی و جنگ بشوم. فرمانده ما، شهید قاسم سلیمانی، به نوجوانان اجازه وجود در جنگ را نمیداد. شرح مفصل این ماجرا را در قسمت اعزام کتاب «آن بیست و سه نفر» نوشتهام. در مصاحبه سردار شهید در زمان بازدیدشان از پشت صحنه فیلم ۲۳ نفر, ایشان به ذکر خاطره ای در خصوص ممانعتش از وجود نوجوانان در جنگ پرداختهاند که در دسترس است.
برای اثبات ممانعت سپاه از وجود نوجوانان زیر سن قانونی در آن زمان، کافی می بود کارگردان محترم نگاهی به خاطرات چاپ شده صدها رزمنده، جانباز و آزاده وطنش میانداخت تا ببیند هر کدام از آنها با چه ترفندی به جبهه رفتهاند.
۲. آیا نوجوانان در جنگ از کارایی ملزوم برخوردار نبودند؟
در جواب به این سوال باید بگویم دست کم من ندیدم و نشنیدم یک نوجوان ایرانی که آموزشهای ملزوم را دیده می بود در معرکه کم بیاورد. به شهادت همه آنها که در جنگ بودهاند، نوجوانان دانشآموز همانند یک سرباز کارآزموده عمل میکردند و در پستهایی همانند تخریب، امدادگری، تهاجم برای تثبیت خط و حتی اطلاعات عملیات جزو بهترینها بودند.
حمید مستقیمی در ۱۵ سالگی و در اسارت، بر سر باز و بسته کردن کلاشینکف سرباز بعثی شرطبندی کرد و با چشمان بسته سلاح او را چنان دستکاری کرد که سرباز دشمن برای بستن مجددش ناتوان ماند و از حمید به التماس خواست که سلاحش را برایش ببندد و حمید که یکی از قطعات تفنگ را دستکاری کرده می بود یادش داد که چطور اسلحه را ببندد.
احتمالا خانم کارگردان تصورش از جنگ، همانند آنچه در فیلمها دیدهاند، نبرد خانه به خانه و تن به تن باشد، در حالی که ماهیت جنگ ما اینگونه نبوده است.
۳. آیا نوجوانان برای عزیمت به جبهه شستوشوی مغزی شده بودند؟
به فکر که تحت تاثییر تبلیغات جنگ و فضای حاکم بر کشورشان که مورد تهاجم قرار گرفته می بود، قرار گرفته باشند، اصل حقیقت این است که نوجوانان دوران جنگ، از غیرت ملی و مذهبی فوق العادهای برخوردار بودند، اگر شستوشوی مغزی شده بودند، باید در اولین روزهای جانبازی و یا اسارت، تاثییر آن القائات از بین میرفت و آنها در مییافتند که بازی خوردهاند.
آیا فردی هست که علیرضا برهانی و غلامعلی محمدی، دانشآموزان جانباز قطع نخاعی کرمانی را چه در سالهای اول ویلچر نشینی و چه اکنون که قریب ۴۰ سال است روی صندلی چرخدار می باشند، خسته و نادم دیده باشد؟ بعد چرا تاثییر این شستوشوی مغزی از بین نمیرود؟
برای رد این ادعا، خوانندگان این متن را به دو کتابم« « آن بیست و سه نفر» و « اردوگاه اطفال» دلالت میکنم.
در کتاب آن بیست و سه نفر_ که فیلم سینماییاش هم ساخته شده_ چه فردی میتواند شستشوی مغزی این نوجوان اسیر را باور کند که پنج روز اعتصاب غذای خشک کردند و تا سرحد مرگ رفتند تا حربه تبلیغاتی صدام را خنثی کنند و کردند.
در کتاب اردوگاه اطفال_ نامی که عراقیها روی یکی از اردوگاه های اسرا گذاشته بودند_ نوشتهام که نوجوانان اسیر این اردوگاه چه حماسههای آفریدهاند. ویدیوی پر بازدید شده مهدی طحانیان و علیرضا رحیمی در مصاحبه با خبرنگار هندی که تا این مدت دست به دست میشود، نمونه کوچکی از عزم و اراده اسرای نوجوان ایرانی در آن اسارتگاه است.
به خاطرهای اشاره کنم که یحتمل خانم آهنگرانی نشنیدهاند. یک روز نماینده صلیب سرخ به نماینده نوجوانان اسیر هنگامی سیاست و کیاست آنها را در روبه رو دشمن دیده می بود، او گفت: « شما بچههای ایرانی چه مقدار سریع بزرگ میشوید!» و روزی دیگر هنگامی از اردوگاه خارج می شد، برگشت به سمت ما و او گفت: «خداحافظ کوچولوهای سیاستمدار!»
علتتأسف است آنچه را که آن مرد سوئیسی در عزم نوجوانان ایران دید، هنرمند کشورمان سپس از ۴۰ سال که هزاران جلد کتاب از آن بزرگیها چاپ شده را ندیده و سربازان وطنش را فریب خورده و شستشوی مغزی شده، معارفه میکند.
دردم از ترکان تیر انداز نیست
طعنه تیر آورانم می کشد
احمد یوسف زاده
سوم مهر هزار و چهارصد و سه
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها