به گزارش مهتاب من
به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، همزمان با دهه فاطمیه و ایام سوگواره حضرت صدیقه طاهره، شاعران سرزمین تازه ترین ابیات خود را به ساحت مقدس حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تقدیم کردند.
در زیر برخی از این اشعار انتشار میشود:
محمدعلی بیابانی
هر زمان دل بهانهی یاد تو را گرفت
نشاط از آن بلند شد و غصه جا گرفت
ابریست آسمان دل بیقرار تو
بیخود نبوده است اگر که مجدد هوا گرفت
گفتم شبی همانند تو گریه کنم ولی
چشمم ز اشک، خشک شد آقا صدا گرفت
تو سوختی که سینهام آتش گرفت و سوخت
تو روضهخوان شدی اگر این روضه پا گرفت
امروز هم بیا و بگو وای مادرم
آخر مریض خانهی مولا شفا گرفت
راحت شدند اهل مدینه ز رفتنش
این خانهی علیست که دیگر عزا گرفت
در آخرین وصیت زهرا دل علی
از روضهی حسین و غم کربلا گرفت
سیدهاشم وفایی
لحظهلحظه زچه مادر نَفَسَت میگیرد؟!
نَفَس من! زچه آخر نَفَسَت میگیرد؟!
درد پهلو چه کند با تو که شب تا به سحر
از همین درد به بستر نفست میگیرد؟!
از سختی در و دیوار چه دیدی که تا این مدت
دائم از ضربت آن در، نفست میگیرد؟!
به همان ناله که در پشت درِ خانه زدی
از غم غنچهی پرپر نفست میگیرد
چه نفسگیر شود حال و هوای نفست
هنگامی از غُربت حیدر نفست میگیرد
دست بر کار مزن! من که نمُردم مادر
باچنین حال، تو یکسر نفست میگیرد
از غم این که نمانی، جگرم خون شده است
از چه این سان برِ دختر نفست میگیرد
تا نفس هست «وفایی» تو بگو یازهرا
نرسد سود چو دیگر نفست میگیرد
عاطفه سادات موسوی
دیشب که چشم شهر مست خواب شیرین می بود
زینب کنار مادرش تا صبح غمگین می بود
دست دعا در ربنای خانه میلرزید
انگار لکنت بر زبان سرخ آمین می بود
با جان پیغمبر چه میکردید ای مردم
آیا مودت با ذوی القربای او این می بود؟
با زخم بازو، زخم پهلو، زخم ابرویش
من شک ندارم درد او تنهایی دین می بود
من شک ندارم درد او تنهایی حیدر
در التهاب لحظههای سخت تدفین می بود
حیف دعا! حیف غم الجار ثم الدار!
این شهر تنها مستحق چوب نفرین می بود
درد یتیمی درد سنگینیست این یعنی
مادر بین بستر خود نیز تسکین می بود
مجتبی خرسندی
سرّالاسرار خدا اینجاست، بعد در بسته است
راه در دنیای او چندین برابر بسته است
فاطمه در عرش مهمان خداوند است و بس
در مقام قُرب او، جبریل هم پَربسته است
عصمتالله است این بانو، که در عالم خدا
راه کشف این معما را سراسر بسته است
هرکسی را نیست اذن گریه بر ناموس حق
روضههای او خصوصی شد، اگر در بسته است
جز پریشانی ندارد حاصلی بیمادری
چون همه نظم هر خانه به مادر بسته است
از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت
روضههای فاطمیه غالباً سربسته است …
نیست بیعلت اگر از او خجالت میکشید
ذوالفقارش در غلاف و دست حیدر بسته است
«یکنفر، یکروز میآید برای انتقام…»
جان ما تنها به این مضمون آخر بسته است
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها