به گزارش مهتاب من
به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، نشست ادبی «شهیده ولایت»؛ گرامیداشت ایام شهادت بانوی دو عالم، حضرت زهرا(س)، شامگاه جمعه، بیست و پنجم آبانماه، با وجود جمعی از شاعران حوزه ایرانی فرهنگی با اجرای سیدمسعود علوی تبار و با میزبانی گروه بینالمللی هندیران برگزار شد.
سیدمهدی طباطبایی شاعر، پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، در ابتدای این درمورد پیشینه شعر فاطمی در تاریخ شعر و ادب فارسی او گفت: شعر فاطمی از شاخههای شعر آیینی است که در آن، به شأن و مقام و این چنین گوشههایی از زندگانی یگانه دختر رسول خدا(ص) پرداخته میشود. حوالی این مسئله که دیرینهترین شعر فاطمی را چه فردی سروده است، در بین پژوهشگران این حوزه اتّفاق نظر وجود ندارد؛ برخی این بیت دقیقی طوسی، شاعر قرن چهارم را قدیمترین شعر فاطمی میشمارند: «چنان چون من بر او گریم، نگرید/ ابَر شُبَّیر، زهرا روز محشر».
به حرف های او؛ در حالی که شاعر در این بیت، گریستنِ خود را شدیدتر از گریستن حضرت فاطمه(س) بر امام حسین(ع) میداند. انگارً دیرینترین شعر آیینی که در آن نامی از حضرت فاطمه(س) برده شده، از حکیم میسری است: «درودش بر علی هرچ آن نکوتر / وَ بر جفت وی آن پاکیزهدختر».
استاد مدعو دانشگاه مطالعات بینالمللی پکن درمورد مضامین اشعار فاطمی تصریح کرد: پژوهشگران بر این باورند که در تاریخ ادبیات فارسی، قسمت عمدهای از اشعار فاطمی به دلایل گوناگون از بین رفته است؛ با وجود این، برخی از مضامین این نوع شعر تا آخر قرن نهم بدینگونه است:
اشاره به نام حضرت فاطمه(س) به همراه پنج تن آل عبا: در ابتدای شکلگیری شعر فارسی، شعر فاطمی زیاد تر اشاره به نام ایشان در کنار پنج تن آل عباست، همانند اشعار غضایری رازی در قرن پنجم.
مسأله غصب فدک هم از مواردی است که شاعران پارسیزبان از آن غافل نماندهاند، همانند شعر ناصر خسرو: «لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را/بستد به قهر تا شد رنجور و زار و غمگین»
طباطبایی یادآور شد: ما تا آخر قرن نهم ناظر این قضیه هستیم که در شعر تعداد بسیاری شاعران، ضمن اشاره به اتفاق عاشورا، از حضرت فاطمه(س) یاد میشود، همانند شعر قوامی رازی در قرن ششم:
«زهرا و مصطفی و علی سوخته ز درد
ماتمسرای ساخته بر سدره منتها»
در اخبار و روایات معتبر آمده است که حضرت فاطمه(س) در روز محشر از برخی مردم شفاعت مىکند. این نوشته نیز از موارد مورد اشاره شاعران است. این چنین از بیمانندی حضرت فاطمه(س) در بین زنان عالم. این نوشته در شعر شاعران نیز انعکاس یافته است. برای نمونه، سنایی در حدیقه، در قصیدهای که از نااهلی روزگار شکایت دارد، بیتی اینگونه آورده است: «سراسر جمله عالم پُر زنانند/ زنی چون فاطمه خیرالنّسا کو؟»
این پژوهشگر و استاد مدعو دانشگاه مطالعات بینالمللی پکن ضمن این که ازدواج بیتکلّف حضرت فاطمه(س) را از دیگر مضامینی برشمرد که شاعران در شعر خود به آن پرداختهاند، افزود: عطّار نیشابوری در مقاله هفدهم الهینامه، به تزویج بیتکلّف آن حضرت میپردازد و جهیزیه ایشان را در ابیاتی برمیشمارد.
وی در آخر او گفت: شعر آیینی بعد از قرن نهم دو نقطه عطف داشته است: یکی حکومت صفویه و رسمیت یافتن مذهب تشیّع در ایران، و فرد دیگر به وجود امدن انقلاب اسلامی است که دگردیسیهایی در روال تکوین شعر فاطمی به وجود آورد و این نوع شعر از حیث محتوا و مضمون دگرگون کرد؛ یقیناً نباید فراموش کرد که شعر فاطمی در دوران انقلاب اسلامی، افزون بر محتوا و مضمون، قالبهای جدیدی هم به خود دید. به نظر میرسد با اهمیت ترین صدمه شعر فاطمی در دوره جاری، تکرار و بازگویی موارد نقل شده توسّط شاعران قبل، پیروی، در پی لفظ بودن و دور شدن از معنی باشد.
در این برنامه که با بداههنویسی مسعود ربانی از خوشنویسان کشورمان همراه می بود، شاعران و هنرمندانی چون علیرضا قزوه، امیر عاملی، رضا عبداللهی، سید مهدی طباطبایی، سید مسعود علوی تبار، احمد رفیعی وردنجانی، رسول شریفی، سید حکیم بینش، محمد علی یوسفی، عمادالدین ربانی، نغمه مستشار نظامی، پروانه نجاتی، میترا ملک محمدی، نگین نقیبی، صامره حبیبی، صبافیروزی، سیده کبری حسینی بلخی، نیره جهانشاهی، آسیه مراد پور، سارا عبداللهیفر، زهرا میریان کرمی، معصومه توکلی و فرزانه قربانی وجود داشتند.
شاعران در بخشی از این برنامه تازه ترین سرودههای خود را به ساحت پاک حضرت فاطمه(س) تقدیم کردند که به این شرح است:
نغمه مستشار نظامی
– در خانه نیست حضرت مادر؟!- شهید شد!
افسانه نیست! حضرت مادر شهید شد!
این باد سرد سمت کدامین بهار رفت؟
دنیا گریست: حضرت مادر شهید شد
از کوچه رد شده ست مطلب آور خدا؟
بعد عطر کیست؟ – حضرت مادر، شهید شد
دیگر کلام تلخ فراموشکارتان
جستوجو چیست؟! حضرت مادر شهید شد
این غربت علی است که فریاد میزند
افسانه نیست، همسر حیدر شهید شد!
پروانه نجاتی
«فداها ابوها» که جان من است
یگانه گل بوستان من است
برای پدر، مادری میکند
که تن پاره مهربان من است
انیس غریبی، کس بی فردی
به باران غم سایبان من است
صبور است و بوی دعا میدهد
صدایش طنین اذان من است
زلال است و جاری است چون آبشار
چو نام خدا بر زبان من است
من از کوثر عشق جاری شدم
شکوفای راز نهان من است
به جانش ملائک قسم میخورند
«فداها ابوها» که جان من است
رسول شریفی
بهشت بی گل روی تو هیچ قشنگ نیست
تو آن گلی که تو را در زمانه همتا نیست
زنی به همانند تو هیچ زمان جهان ندیده به خود
به کارخانه خلقت زنی چو زهرا نیست
تو کوثری و جهان تا همیشه تشنه توست
که چون زلالی تو رود نیست، دریا نیست
تو آن حقیقت محضی و کشف ناشدنی
توان فهمیدن تو در حد فهمیدن دنیا نیست
بهار دامنت از هرچه لاله لبریز است
چه لالهای که در بغل هیچ صحرا نیست!
تو در همه ابعاد کاملی، یعنی
که در مقام و بزرگیت، هم مسیحا نیست
خدا نخواست تو را جز فرشتگی بانو!
فرشتهای که به مثلت نبوده است و اشکار نیست
چه روزهای بلاخیز فتنه بر تو گذشت!
که در صحیفه تاریخ جای حاشا نیست
تو را چطور بگویم، چطور بنویسم؟
به جز هوای توام رغبت تماشا نیست
احمد رفیعی وردنجانی
هر شروعی سپس بسم الله، یازهرا(س) بگو
هر نفس، هرثانیه، هرگاه یازهرا(س) بگو
تا شود روشن مسیر رفتنت سوی بهشت
میگذاری تا قدم در راه یا زهرا(س) بگو
ذکر او در نا امیدیها، امیدت میدهد
دستت از هر جا که شد مختصر یا زهرا(س) بگو
درد اگر داری فقط از دست او درمان بگیر
هرکجا شد غصهای جانکاه یازهرا(س)بگو
در غم زهرا (س) بگو هر لحظه از جان یاحسین(ع)
در غم جانسوز ثارالله یا زهرا (س) بگو
نیست غیر از این سخن، سِرِ سلیمانی شدن
در بین اشکها با آه یا زهرا(س) بگو
میترا ملک محمدی
انگار خود خدا پی دلداری است
آنقدر که زخم قلب حیدر کاری است
سوال کرد علی حال گُلاش را، زهرا
خندید که؛ آخرین شب ِبیماری است
عماد الدین ربانی
میبرد سهیل حسد، بر طلوع طلعت من
گَرد چادرت شده است، کوکب هدایت من
آفریدگار تو را آفرید و او گفت به خویش
آفرین به من که تویی، بهترین خلقت من
او گفت مصطفی(ص)؛ گل من! خندهات بهار من است
دخترم رضایت توست معنی رضایت من
او گفت مرتضی: حرمی در حریم آل عبا
اولین شهید تویی در ره ولایت من
بهترین خلق خدا! خاستگاه مهر و حیا!
ابتدای مدح شما است انتهای همّت من
چامهای برای شما سوخت در نهایت خویش
جامهای برای عزا دوختی به قامت من
فرزانه قربانی
روزی علی در سنگر خود یار و یاور داشت
اکنون ولی یاس کبودی کنج بستر داشت
خانه پر از امن یجیب عرشیان میشد
ام ابیها هر زمان که حال مضطر داشت
ای کاش با دستان مادر وا نمیشد در
هنگامی که آتش کینه از آیات کوثر داشت
مسمارِ خونی دیده که آلاله پشت در
با شعله آتش نبردی نابرابر داشت
دستاس بی تاب و تنور سرد میدانند
این خانه قبل از ماجرای کوچه مادر داشت
آنقدر از آیات کوثر بی خبر ماندند
تا عطر الرحمان همه شهر را برداشت
حق داشت که نهان نگه دارد مزارش را
از آن همه دشمن که در شهر پیمبر داشت
سید حکیم بینش (افغانستان)
اکنون که فصل میوۀ باغات چشم توست
چشم حقیر هم به عنایات چشم توست
تا سیبهای سرخ بیفتند از درخت
یکیک در این سبد به اشارات چشم توست
هر برگ شاخه دست قنوتی است پیش رو
گوید: زمان، زمان مناجات چشم توست
ای آسمان! مجدد گلو صاف کن، زمین
اینجا در انتظار بیانات چشم توست
از اشک دیدگان تو این باغ خورده آب
این سخن، مستند به روایات چشم توست
امشب اگر نگاه تو اینجا نباردم
معلوم میشود که مجازات چشم توست
زهرا میریان کرمی
مدینه خانهای از جنس گل داشت
همان خانه که باغی جاودان می بود
همه خشتهای خانه ی گل
پر از آیینههای آسمان می بود
صدای همهمه در کوچه پیچید
فردی در پشت در فریاد میزد
همان کس که برای دشمنیها
به روی اهل خانه داد میزد
همان دشمن که در ظلمت رها می بود
درِ آن خانه را آتش زد و سپس
صدای وحشتی در کوچه پیچید
پر پروانه را آتش زد و سپس
بین شعلهها پروانه می سوخت
بله مادر همان جا پشت در می بود
ولی آن نسل گمره توی کوچه
همه کینه هاشان شعله ور می بود
فدا شد فاطمه (س)در راه ایمان
علی(ع) می بود و ولایت می بود و راهش
حسن، زینب، حسین و امکلثوم (س)
همه گشتند دور نور ماهش
ناکامی پهلوی او در پشت آن در
همان ام ابیهای محمد(ص)
شهادت شد نصیب دختر نور
فدا شد آه زهرای محمد (ص)
معصومه توکلی
هرچند ساده همانند بهشت است خانهاش
بوسیدهاند انس و ملک اغازاش
با دست پینه بسته خود دستگیر می بود
پر می بود از صفا و عطوفت خزانهاش
هیچ زمان نگفت با علی از غصههای خود
از داغ های خونجگر بیکرانهاش
تاپای جان به پای امام ایستاد و رفت
از دست داد شیر خدا پشتوانهاش
آتش خزید و چنبره زد بر در بهشت
رحمی نکرد بر گل و غنچه زبانهاش
ریحانهالنبی است، چرا حُرمتش ناکامی؟
باد خزان جری شد و زد تازیانهاش
مهتاب می بود و در دل شبها نماز خواند
دردا ندید روز خوشی از زمانهاش
سپس از عروج فاطمه حیدر شکسته شد
جز غم نماند سر بگذارد به شانهاش
این ابتدای قصه ی دردآور من است
در کربلاست جاری و ساری نشانهاش
صامره حبیبی
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
در و دیوار با او گریه کردند
چرا باید علی تنها بماند
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها