به گزارش مهتاب من
به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، حبیب احمدزاده نویسنده، فیلمنامهنویس و کارگردان سینما تحت گفتن «جزایر مقاومت مردمی» نوشت:
هنگامی حکومت بشار اسد در سوریه به سان برف ناپدید شد، تعداد بسیاری از افراد از این شدت تسلسل حوادث دچار بهتزدگی و حتی انفعال شدند. ولی اگر فردی با دقت نظر بیشتری به تاریخ روبه رو با استعمار، حداقل در خاورمیانه نگاه کند، فهمید میشود که این نوع ناکامیهای انگارً ناگهانی، بیشتر از آن که به قوت واقعی گروه مهاجم مربوط باشد، به عرصهسازیهایی مرتبط است که از زمانها قبل، خواسته یا ناخواسته به دست خودِ طرف مغلوب، انجام شده.
در ادامه به چند نمونه از این موارد، فقطً در تاریخ معاصر سرزمین خودمان میپردازیم.
– در جنگ جهانی اول، مبارزان جنوب و امثال رییس علی دلواری و یارانش، سلاح داشتند و دارای قوت محلی و مردمی بسیاری بودند. اما در عوض دولت مرکزی قاجار زیاد ضعیف می بود و نتیجه این شد که دلاور مردان جنوبی با وجود همه زحماتشان و با وجود چند سال مقاومت، باز هم در آخر به علت عدم حمایتقوای مرکز، در روبه رو نیروی متجاوز انگلیس، ناکامی را پذیرا شدند.
– بعد از آن و در بین دو جنگ اول و دوم جهانی، رضاخان با به قوت رسیدن، مدعی برچیدن قوتهای ملوک الطوایفی در بین قبایل محلی شد و تلاش تعداد بسیاری برای تشکیل یک ارتش متحد الشکل انجام داد و به شدت این سیاست تمرکزگرایی را با تخته قاپو کردن ایلات در سراسر سرزمین به انجام رسانید.
برچیدن این جزایر مقاومت محلی علتشد که سرزمین با همه ادعای رضاخان و بالیدنش به آن ارتش، درمقابل هجوم ارتش متفقین زیاد صدمهپذیر باشد و پادگانهای تهران بدون شلیک حتی یک فشنگ و حتی روبه رو چشمی با دشمن مهاجم، سقوط کند. در این بین باز هم دولت مرکزی که ادعای قوی بودن داشت، در عمل برای تضعیف مطلق عشایر یا همان جزایر مقاومت محلی، رکن مهم مقاومت و بازوی راست خود را از دست داد و عملا علتسقوط سرزمین شد.
– سالها سپس و در زمانه دعوا عراق به ایران یا همان توانایی دفاع مقدس می بود که شگفتانهای رقم خورد. به علت مطمعن مطلقی که در آن دوران بین ملت و حکومت وجود داشت، حکومت با راه اندازی بسیج و سازماندهی میلیونی، هرگونه اسلحهای را (از اسلحههای سبک گرفته تا توپ و تانک) در اختیار مردم گذاشت و قوت عظیم و لایزالی را به جبههها روانه کرد که هیچ زمان همه شدنی نبوده است و جواب این مطمعن، آن می بود که حتی ذرهای از خاک این سرزمین جدا نشد.
این توانایی در دوره اول نبرد سوریه، در روزهای اول دعوا گروههای ارعابی، با انتقال توانایی بسیج از ایران به بشار اسد، علتایجاد گروههای مردمی (قوات الامن وطنی) شد. مردمانی عادی که در حال دفاع از محله و ناموس خود در روبه رو خشونت گروههای چند هزار شاخه ارعابی بودند و توانستند ورق جنگ را بر ضد آن گروههای مهاجم برگرداندند.
.
ولی دو سال پیش می بود که بشار اسد با برچیدن جزاِیر مقاومت یا همان قوات الامن الوطنی، همان نادرست رضاخان را تکرار کرد و این، به علت دعوت شدنش به دو سه جلسه اجلاس سران عرب می بود و آسودگی از دشمنی سران کشورهایی که او فکر میکرد با راحتی خیال تمسک به آنان، دیگر نیازی به این گروههای مقاومت محلی ندارد و آن شد که گویند:
چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر بَرَد کالا
امروزه دشمنان غربی، این سیاست را با خواست انحلال جیش الشعبی در عراق نیز به کار می برند. ولی بدانیم تا این گروه های مقاومت محلی و یا همان جزایر با انگیزه ی مقاومت، همانند بسیج در هرکشوری وجود دارند، دیگر فردی نمیتواند کاروان به راه انداخته و بدون مانع تا قلب آن مملکت پیشروی کند. همانگونه که این ترفند با مقاومت مردمی در پیشروی احمقانه و ستونی گروه رجوی از کرمانشاه بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸ در اواخر جنگ ایران و عراق به جهت وجود همین جزایر مقاومت در محور چهار زبر در نطفه خفه و به جایی نرسید.
به هرحال یکی دیگر از درسهای سوریه برای ما ایرانیان آن است که این دشمنان نه فقطً با حکومت کشورها، که با اصل وجودی قوت ملت های هرکشور مشکل دارند. و به همین علت می بود که دیدیم نابودی مطلق زیرساختهای نظامی، علمی و حتی تحقیقات کشاورزی سوریه، حتی سپس از سقوط اسد، هیچ ربطی به این دولت و یا آن دولت اشکار نکرد و هیچکس هیچ اعتراضی به آن نداشت.
مقصد دشمنان هر سرزمین، جز نابودی توان ایستادگی و نوکرسازی مجدد از آن سرزمین نیست.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها