به گزارش مهتاب من
به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، شب شعر و نشست ادبی «بهار بهمن» شامگاه ۱۲ بهمنماه با وجود جمعی از اهالی فرهنگ و اندیشه کشورهای ایران، افغانستان، پاکستان، هندوستان و بنگلادش با اجرای سید مسعود علوی تبار، و با میزبانی گروه بینالمللی هندیران برگزار شد.
در این برنامه شاعران و ادیبانی چون علی رضا قزوه، امیر عاملی، اصغر مسعودی، سید مسعود علوی تبار، محمد علی یوسفی، رسول شریفی، کمیل کاشانی، سید فکر مهدی، ناصر دوستی، نغمه مستشار نظامی، پروانه نجاتی، میترا ملک محمدی، فرزانه قربانی، سارا عبداللهی، سمیه کشاورز، معصومه هرمزی مقدم، نیره جهانشاهی، نجمه پور ملکی، نجمه بنائیان بروجنی، آسیه مرادپور، نگین نقیبی، و سارا رمضانی وجود داشتند.
اصغر مسعودی، مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در لاهور، در ابتدای این نشست به انقلاب اسلامی در اشعار علامه اقبال لاهوری اشاره کرد و او گفت: اقبال مژده پیروزی انقلاب اسلامی ایران را در سرودههای خود میدهد. سرودههای او نویدبخش آمدن مردی است که زنجیر غلامان را میشکند و آزادی را به ارمغان میآورد. علامه اقبال لاهوری شیفته ایران می بود و زبان فارسی را ظرف اندیشههای حکیمانه خویش میدانست. او عشق خویش به ایران و پیروزی انقلاب اسلامی را این چنین گفتن کرده می بود:
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
فکر رنگینم کند نذر تهیدستان شرق
پاره لعلی که دارم از بدخشان شما
میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند
دیدهام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما…
مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در لاهور به تأثیرپذیری پاکستان از انقلاب اسلامی اشاره و اضافه کرد: پاکستان به علت داشتن ۹۰۰ کیلومتر مرز مشترک با ایران و این چنین دیگر اشتراکات از جمله تمدن، دین و فرهنگ، تاثیرات عمیقی از انقلاب ایران پذیرفته است. انقلاب ایران در خود بعضی اوقات، هویتجویی و تحکیم رفتارهای مذهبی، رشد مطالبات سیاسی و شکلگیری احزاب سیاسی در این سرزمین الهامقسمت بوده است.
وی در ادامه ضمن اشاره به آرمانهای امام(ره) و انقلاب، اصرار کرد که مبارزه قاطع رهبران انقلاب اسلامی، حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری از فلسطین و مردم مظلوم غزه، شکوه و عظمتی خاص به ایران اسلامی داده است.
مسعودی این چنین یادآور شد: با دقت به موقعیت جغرافیایی جمهوری اسلامی ایران، وجود مقدس بارگاه امام هشتم شیعیان علیه السلام و حضرت معصومه سلام الله علیها، سیاست تعامل زیاد تر با همسایگان و تحکیم روابط با آنها، وجود دشمن مشترک و فعالیتهای تقریبی و شبههزدایی، عرصه تاثیرگذاری را زیاد تر کرده است.
قسمت دیگراین نشست به اراعه سرودههای شاعران درمورد دهه فجر انقلاب اسلامی تعلق داشت. برخی از اشعار اراعه شده در این برنامه را میتوانید در ادامه بخوانید:
کمیل کاشانی
بهار میشکفد در هوای آزادی
بیا ترانه بخوان پا به پای آزادی
نسیم صبح که دستانسرای باغچهها است
غزل سروده چه قشنگ برای آزادی
به خسته بال و پرِ گوشه قفس ماند
فردی که بیخبر است از صفای آزادی
بپرس قصه آزادی از کبوترها
که میپرند رها در فضای آزادی
خوشا به حال شهیدان که بستهاند احرام
به حج عشق و وفا در منای آزادی
به خیر، یاد بزرگی که در تموّج نور
به روز حادثه شد ناخدای آزادی
به برگبرگ شقایق نوشته با خط خون
که مرگ سرخ می بود خونبهای آزادی
حسین خون خدا این قضیه ثابت کرد
نمیرد آنکه شود جانفدای آزادی
ز انجماد و فروماندگی شود بیزار
«کمیل»، هر که شود آشنای آزادی
***
پروانه نجاتی
جهان محاسبه میکرد حجم نام تو را
بسیط قدم تو را، وسعت کلام تو را
نسیم مست، سحر مست، آسمان سرمست
شنیده می بود زمین قصه قیام تو را
در انقلاب تو اسلام جان تازه گرفت
مناره برد به هر گوشه احترام تو را
مسیح بودی و روح خدا که چشمه غیب
چکاند بر لب ما شربت کلام تو را
شفای قلب ستمدیدگان عالم می بود
که سد شدند ستم پیشهگان مرام تو را
خمینی ای که به آخر نمیرسی هیچ زمان
ادامه داده فردی راه نا همه تو را!
***
رسول شریفی
تو آمدی و بهار و شکوفه اشکار شد
دمید لاله خوش رنگ و دشت قشنگ شد
تو آمدی و در آفاق صبح گل خندید
درخت غنچه زد از شوق و شور اشکار شد
تو آمدی و دل قطرهها به هم پیوست
و چشمهها به هم آمیخت، رود دریا شد
تو آمدی و سخن رخت تازه در بر کرد
قصیده اوج گرفت و غزل شکوفا شد
همه پنجرهها سمت چشمهای تو می بود
چه خوب با تو بهار و پرنده معنی شد
تو آمدی و زمین رنگ آسمان گردید
تو آمدی و در باغ آسمان وا شد
***
احمد رفیعی وردنجانی
باز هم بهمن رسید و چشم دشمن کور شد
چشم دشمن باز کور از انفجار نور شد
بر خلاف وعده های دشمنان این وطن
باز در بهمن بساط عشقبازی جور شد
نقشه شوم براندازان در آتش دود شد
قلبهامان از شکوه فجرمان پر شور شد
بازهم طَرفْی نبسته دشمن از بدخواهیاش
خاک عالم بر سر هر خائن مزدور شد
عشق من ایران من از هر زمان پویاتر است
باز نابودی نصیب دشمن مغرور شد
مشت سنگین بر دهان یاوهگویان کوفتیم
دست اهریمن از این خاک مقدس دور شد
هر فردی که پیش پای میهن من چاله کند
چالهاش با لطف حق اکنون برایش گور شد
بازهم از اقتدار میهن اسلامیام
قلب پاک حضرت صاحب زمان مسرور شد
***
نگین نقیبی
تو جان منی و پرچمت محترم است
اندوخته انقلاب تو مغتنم است
سردار دلم به توصیف نامت حرف های:
“جمهوری اسلامی ایران حرم است”
***
فرزانه قربانی
سیل اشک از شوق دیدارش خیابان را گرفت
گرمی لبخند او سوز زمستان را گرفت
آسمان را با نگاه آفتابی صاف کرد
از خیال ابرهای خسته باران را گرفت
کشتی بی ناخدا بودیم و در اوج خطر
دست مردی باخدا یکباره سکان را گرفت
یک دفعه فریاد مواج خمینی را شنید
هر فردی در قلب دریا رد طوفان را گرفت
در صدای خود بهار جاودانی داشت که
عطر گلها با کلام او جماران را گرفت
با عبای قدیمی و عمامه پیغمبران
انفجار نور او جای رضاخان را گرفت
خم نشد یک بار هم در زیر بار فتنهها
شانهای که زیر تابوت شهیدان را گرفت
***
سارا رمضانی
یک به یک نشانه شدند
از زمین روانه شدند
بغض دانهها ترکید
خوب شد، جوانه شدند
درهوای بهمن ماه
گل به گل ترانه شدند
از دل آب میخوردند
شعر عاشقانه شدند
بر درخت برنایی
سیب نوبرانه شدند
رازهای سرخی در
دست رودخانه شدند
در جهان درخشیدند
راه را نشانه شدند
بچههای روح الله
روح جاودانه شدند
***
عمادالدین ربانی
آزادی این دیار را آوردی
آرمش بیقرار را آوردی
گل کرد در ایران نفست پیر خمین
با آمدنت بهار را آوردی
***
معصومه هرمزی مقدم
فریاد و مشت می بود و گلوله
در امتداد غرش رگبار
مردی نوشته می بود دلش را
بارنگ سرخ برتن دیوار
خورشید تابناک ولایت
در پشت ابرتیره تبعید
گلهای نوشکفته زخمی
در انتظارتابش خورشید
لبهای خشک خاک سترون
در حسرت ترنم باران
پروانههای زخمی عاشق
بر گرد شمع پیر جماران
تابیدوشب شکسته و گل کرد
آلالههای عاشق رستن
بوی بهار آمدو پرشد
بهمن زشور و شوق شکفتن
مردان مرد سرخ قبیله
پیمان عشق وعاطفه بستند
درانتظار دیدن خورشید
درابتدای جاده نشستند
ما ماندهایم وخاطرهای سبز
از فصل عشق و خون وشهادت
زانوی غم کشیده به بغل
در پیچ وتاب جاده غفلت
***
میترا ملک محمدی
نوری که در تاریکی ظلمت درخشید
آئینه در آئینه تا آفاق تابید
هرچند وحشت می بود و ظلمت می بود و عصیان
از روزن شب صبح روشن میتراوید
ضحاک با تاریکی شب دعواور شد
در سینهی سرخ شقایق داغ رویید
شب سایههای وحشتش را پهن میکرد
دستی همه یاسها را با تبر چید
پر میزد از هر حُجره، مرغ سینه سرخی
آه بلندی در حریر ماه پیچید
خشمی مقدس در خیابان موج میزد
تبعید شد از اسمان شهر خورشید
تاریخ ناظر می بود و ما با چشم دیدیم
با دست خالی ملتی با دیو جنگید
اخمی که وحشت برتن بیگانه انداخت
مشتی که ازآن پشت هر بیگانه لرزید
دریای طوفانی خبر از نوح آورد
باران رحمت آمد و لبخند رویید
بر دوش رهبر، پرچم الله اکبر
سربند مهدی بر سر ما میدرخشید
***
نجمه پور ملکی
السلام علیک روح الله
در زمستان بهار آوردی
دست روی سرم کشیدی باز
به گمانم که معجزه کردی
رهبری ات برای این مردم
گرچه جبران نمیشود هیچ زمان
از مسیری که با تو آمده ایم
دل پشیمان نمی شود هیچ زمان
ذره ای شک نداشتی اصلا
به رهایی در عصر نومیدی
باور این که ” میتوانم ” را
تو به این خاک و ریشه بخشیدی
جنگ و جبهه لیالی قدرند
حال بین طلوع والفجریم
ما همان بچههای اروندیم
تازه ما در اغاز والفجریم
کوهی و در همه مشکلاتها
من ندیدم خمی به ابرویت
یوسفم را چطور نشناسم
تازه بینا شدیم از بویت
روی دیوار کوچهها جای
دست آغشته به خون مانده
روز میدان ژاله ثابت کرد
که مسلسل در این جنون مانده
چشمهای تو هیچ شیطان را
به ابرقدرتی نمیداند
نرود زیر بار هر ذلت
ملتی که صحیفه میخواند
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها