به گزارش مهتاب من
به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، کتاب «قسمت خاکستری» به قلم ساجده تقیزاده روایتهایی از شهید دفاع کننده سلامت مریم رحیمی است. این تاثییر روایتگر زندگی بانوی شهید دههی هفتادی و از پرستاران بیمارستان شهید رجایی شیراز است که همزمان با شیوع ویروس منحوس کرونا و همهگیری آن، در قسمت ICU4 مشغول به خدمت می بود تا این که به این ویروس دچار شد و در روز ۲۱ آبان ۱۳۹۹ در حالی که شش ماهه باردار می بود، به شهادت رسید.
سیدعلی زیدی، فعال حوزه کتاب، در یادداشتی به معارفه این کتاب پرداخته است که در ادامه میخوانید:
بوی بیمارستان چیزی است که اگر خدایناکرده لحظهای به جانت بنشیند، احتمالا با یکبار روشن کردن ماشین لباسشویی بارش را از روی لباسهایت بردارد اما تا روزها مشامت را به ورطۀ تاختوتاز خودش بدل میکند و باید خوشاقبال باشی که بلکه اجاق خانهتان منور به قورمهای، قیمهای، چیزی بشود تا این بو نیز بیخیال مشامت گردد.
اصلاً فارغ از او گفت و گو مجرب بو، فضای بیمارستان، اتمسفر سنگینی دارد که لحظهای وجود در آن محیط برابر است با قرار گرفتن چند تُن وزنه روی روحت تا هنگامی معلوم. اکنون در این چنین ملغمهای احتمالا بتوانیم قدر مقام شامخ کادر درمان بهاختصاصی پرستاران را بفهمیم، افرادی که در مواجهۀ با این ترکیب یک رهگذر ساده نیستند بسان ما که حتی از خاطر بیمارستان هم به این چنین ناز و اطواری میافتیم بلکه همه این ناخوشایندیها بخشی از زندگیشان است.
اکنون به این چنین معادلهای شما باید آن ابتلا که در اسفند ۹۹ گریبانگیر آدمیزاد شد را اضافه کنی تا اینقدر و مقام برایت چند برابر به ابراز برسد. وقتی که ورطۀ جنگ از بیابان و دشت به قسمت و آی سی یو منتقل شده می بود و چکاچک سوزن و الکل جای صدای سرب و آتش را گرفته می بود و در این خوف مدام که عموم مردم را در منازل حبس کرده می بود، این پرستاران بودند که بسان رزمندگان خط مقدم، پنجه در پنجۀ این خوف انداخته و میکوشیدند تا دو سه دمی به نفسهای زخمیهای آن دوران اضافه کنند.
در این خطوط مهمان زندگی یکی از همین پرستارانی هستیم که در ایام کرونا حتی با شرایط خاص بارداری هم حاضر به ترک پست نشد و تا لحظۀ آخر برای سر پا نگه داشتن زندگیهای تعداد بسیاری که حیاتشان به آی سی یوی بیمارستانها گره خورده می بود، جنگید و در آخر نیز در عین ناباوری و بعد از یک مبارزه طاقتفرسا، بدل شد به قابی روی طاقچه و حفرهای پرنشدنی در قلب عزیزانش. این پرستار نامش مریم رحیمی می بود.
«قسمت خاکستری» محصول قلم ساجده تقینژاد و ثمرۀ مطبعۀ سوره مهر، خطوط را به هم بافته تا قابی نسبتاً کامل از زندگی مریم رحیمی برای مخاطب به نمایش بگذارد. سوژۀ تاثییر متولد دهۀ ۷۰ است اما روایت کتاب از زمان جنگ تحمیلی و یک نسل قبل از سوژه اغاز میشود. مبدأ روایت در زندگی پدرِ مریم رحیمی قرار دارد و داستان با جنگ و شیراز در شرایط جنگی و خانوادههای مبتلابه جنگ اغاز میشود. یکی از راویهای کتاب، پدر سوژه است و با دقت به وجود شخص ایشان در جنگ، ابتدا بهتفصیل سیری از زندگی ایشان را تماشا میکنیم و سپس با ازدواج و به دنیا آمدن فرزندشان مریم، بهمرور داخل زندگی مریم رحیمی میشویم.
قلم نویسنده روان است اما تعدد اسامی در ابتدای کتاب مقداری ذهن مخاطب را پراکنده میکند و مقداری طول میکشد تا فضای نسبتاً منسجمی از ماجرا به دست آورد. فصلبهفصل روایت پیش میرود و پیش از اغاز هر فصل نام راوی فصل و طبعاً نسبتش با سوژه برای مخاطب روشن میشود. با دقت به زندگینامه بودن بهتناسب راوی و خاطرۀ روایت شده، مخاطب در سیر روایت احساسات مختلفی را اعم از خنده، معنویت و بالأخص در لابهلای خطوط روایت همسر خانم رحیمی عواطف لطیف همسری را لمس میکند و در نهایت نیز با آخربندی تأثرآمیز، پروندۀ مطالعۀ کتاب را با مجموعهای از احساسات گوناگون میبندد.
نویسنده کوشیده تا برای همزادپنداری زیاد تر خواننده با سوژه تا آنجا که راه دارد، روایت را روی زمین نگه دارد و همین مسئلهای است که کتاب را اختصاصی میکند. شما حیات سوژهای را ورق میزنید که تا آخریننفسهایش بابت مقصد و قیمتهایش کوشید اما همانند زیاد از آدمها در مقاطع گوناگون زندگی مبتلا به فرازوفرودها و خوشی و ناخوشیهای بسیاری می بود و همین حلقۀ وصلی است که دست مخاطب را در بین خطوط «قسمت خاکستری» در دست مریم رحیمی میگذارد.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها