یادداشت|تراژدی یا حماسه؟ – تسنیم_مهتاب من

ادبیات مقاومت , کتاب , سوره مهر ,


به گزارش مهتاب من

به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، کتاب «سختی مبارک»، تازه ترین تاثییر فائضه غفارحدادی، دربردارنده خرده‌روایت‌هایی از انفجار پیجرها در لبنان است که از سوی انتشارات سوره مهر انتشار شده و قرار است برای نخستین‌بار در نمایشگاه کتاب تهران اراعه شود. در معارفه این تاثییر آمده است: این کتاب ما را به حوالی ۴۰ موقعیت از چهار هزار موقعیت همزمان انفجار پیجرها می‌برد و اجازه می‌دهد که نه در مرکز فاجعه، که در اطرافش مقداری پرسه بزنیم. راوی‌های این کتاب، خود قربانیان نیستند؛ عموماً زن‌هایی‌اند که رشته محبتشان به آن شخص بسته و زندگی‌شان به قبل و سپس از آن فاجعه تقسیم شده.

فاطمه سلیمانی، نویسنده و فعال حوزه کتاب، در یادداشتی به معارفه «سختی مبارک» پرداخته است. این یادداشت را که برای انتشار کردن در اختیار مهتاب من از تنسیم قرار گرفته به این شرح است:

آدم‌ها برای کتاب خریدن معیارهای متغیری دارند. یکی از با اهمیت ترین معیارها برای خرید کتاب معارفه کتاب‌خوان‌های حرفه‌ای است. بعضی اوقات هم اسم یک کتاب بر سر زبان‌ها می‌افتد و خواندنش مُد می‌شود. بعضی اوقات فقط نام دلنشین یک کتاب علتکشش مخاطب می‌شود و در اوقات نادرتر مطرح جلد کتاب؛ اماخواننده‌های حرفه‌ای طبق معمولً کتاب را بر پایه نام نویسنده و شناختی که از او دارند تهیه می‌کنند.

برای مثالً مخاطب‌های فائضه غفارحدادی می‌دانند که نوشته‌های او چه زندگی‌نامه باشند و چه سفرنامه، آمیخته با یک ملاحت خاصی می باشند؛ طنزی که اختصاصی خودش است و حتی در بین جدی‌ترین متن‌ها هم خودش را نمایان می‌کند. احتمالا با دقت به این مقدمه به نظر برسد کتاب تازه او «سختی مبارک» هم کتابی است آمیخته به طنز. اما همیشه یک استثنا وجود دارد. سختی مبارک را نمی‌شود به طنز آغشته کرد. به علت این که در این کتاب با یک تراژدی عمیق روبه رو هستیم و جایی برای طنز وجود ندارد. حتی اگر نویسنده می‌خواست برای گرفتن زهر ماجرا متوصل به طنز شود زیاد تر همانند به سخره گرفتن این تراژدی می‌شد تا متعادل کردن روایت.

تراژدیِ انفجار یک‌باره‌ چند هزار پیجر و نقص عضو چند هزار نفر. «در ۱۷ و ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۴، هزارانپیجردستی و صدهاواکی تاکیکه برای منفعت گیریحزب‌الله لبناندر نظر گرفته شده می بود، به‌طور همزمان در سراسرلبنانوسوریهدر دعوااسرائیلمنفجر شدند.در این دعوا، حداقل ۴۲ نفر از جمله حداقل ۱۲ غیرنظامی کشته و بیشتر از ۳۰۰۰ نفر زخمی شدند. این حادثه، به گفتن بزرگ‌ترین نقض امنیتی حزب‌الله، از زمان اغازدرگیری اسرائیل و حزب‌اللهدر اکتبر ۲۰۲۳، توصیف شد.»

همه این مجروحان از ناحیه چشم ودست دچار صدمه شدند. تعداد بسیاری از دو چشم و عده‌ای از یک چشم نابینا شدند و انگشتان دست‌شان را از دست دادند. تعدادی از این مجروحان برای معالجه‌های تکمیلی به ایران منتقل شدند. کتاب «سختی مبارک» روایت‌هایی از زمان این انفجار مهیب است. راویان کتاب اکثراً زنانی می باشند که فرزند یا همسرشان در این حادثه صدمه دیده است. روایت‌ها همه مختصر می باشند و از سه یا چهار صفحه تجاوز نمی‌کنند. نویسنده پیش از هر روایت در چند خط راوی را توصیف می‌کند. اما نه با اسم و رسم. با آنچه که از راوی مشاهده می‌کند:

«تا اکنون ندیده بودم اسم بچه‌ای توی کالسکه نوح باشد. نوح در ذهن من پیامبری سالخورده با ریش های بلند سفید می بود و نسبتی نداشت با پسرک تپل بامزه‌ای که خنده هایش علتشد جلو بروم و لپش را بکشم و سر سخن را با مادرش باز کنم» «موقع خروج از هتل، دختر زیاد جوانی که گونه های سفیدش را صورتی ملایمی زیباتر کرده آدرس میپرسد» «دور یک میز نشسته اند به قهوه خوردن و سخن زدن. چند زن با سن و سال گوناگون همه درد مشترک دارند» و… .

تقریباً هیچ‌کدام از راوی‌ها با اسم و رسم معارفه نمی‌شوند. به گمان زیادً یک دلیلش برای مسائل امنیتی باشد. اما در واقع چه فرقی می‌کند نام راوی فاطمه باشد یا زینب؟ مهم عمق جنایتی است که رخ داده نه اسم و رسم آدم‌ها. راوی‌ها حتی قرار نیست از سابقه‌ همسر یا فرزندشان در حزب‌الله بگویند. چه فرقی می‌کند فردی که مجروح شده یک فرمانده ارشد بوده یا یک سرباز؟ آیا صدمه زدن به فردی که توی میدان جنگ نیست عملی انسانی است؟ اکنون او فرمانده باشد یا سرباز… و مهم‌تر از آن صدمه دیدن اعضای خانواده است. یک زن، یک کودک، یک نوجوان، فقط به این جرم که سپس از بلند شدن زنگ پیجر تصمیم داشته پیجر را به صاحب مهم آن رساند. پیجرهایی که این بار صدایشان از همیشه بلندتر بوده و پیغامی که روی آن نوشته شده می بود ریزتر. آن‌قدر که همه ناچار می‌شدند پیجر را به چشم نزدیک‌تر کنند تا مطلب روی آن را بخوانند. و همین لحظه، لحظه‌ی انفجار بوده. انفجاری که علتمی‌شود یک فرزند کوچک با دیدن عکس پدرش بگوید «بابا هیولا شده» و لبخند را از روی لبان پدر بگیرد.

یا نوجوانی که پای درس حضرت علی اکبر(ع) نشسته: «بابا من زیاد خوش حالم که فدای شما شدم. اگه شما اینجوری می‌شدی من نمی‌تونستم اون طوری که به گردنمه به شما خدمت کنم، اون دنیا باید جواب بعد می‌دادم»

جدیدترین اخبار و مهم ترین رویدادهای ۲۴ ساعته در بخش های حوادث ، اجتماعی ، سیاسی ، اقتصاد و تکنولوژی ، ورزشی ، فرهنگ وهنر ایران و سایر مناطق جهان را در مهتاب من بخوانید.

به جز گفتن اتفاقات واقعی، روایت‌ها، دریچه‌هایی به سوی حقیقت باز می‌کنند که اگر فردی در داستان‌نویسی از این راه حلها منفعت گیری کند مورد سرزنش قرار می‌گیرد. برای مثالً استناد به خواب در داستان‌نویسی مذموم است. اما در زندگی واقعی استناد به خواب  زیاد اتفاق می‌افتد. رویاهای صادقه ای که در دنیای واقعی امکان پذیر به کرات پیش همراه شوند: «چند شب قبل از فاجعه خواب عجیبی دیدم. قاصد نامه‌ای از امام حسین(ع) برایم آورده می بود. او گفت این دعاییه که امام حسین از مادرش حضرت زهرا(س) شنیده و او هم از آقا رسول الله(ص). تو هم این رو بخون و مداومت کن در شدایدی که داری» «همین که بیهوش شدم، حضرت زهرا و دیگر ائمه رو دیدم که داخل اتاق عمل شدن. اول بالای سرم روضه خوندن و گریه کردن؛ سپس حضرت زهرا دستشون رو کشیدن روی انگشت من و رفتن. دیگه چیزی نفهمیدم».

«سختی مبارک» یک تراژدی است برای عمق فاجعه‌ای که در آن روایت می‌شود؛ اما زیاد تر یک کتاب حماسی است. حماسه آدم‌هایی که هم چنان پای آرمان‎‌هایشان ایستاده‌اند و تا آخرین نفس خودشان را سرباز جبهه‌ حق می‌دانند. چه مردان مجاهدشان و چه زنانی که پیرو راه زینب کبری(س) می باشند.

انتهای مطلب/

دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

اخبار فرهنگی

اخبار تکنولوژی

اخبار پزشکی