احوال حج_36/ روی پله های حس برای اولین سلام به کعبه_مهتاب من

احوال حج_36/ روی پله های احساس برای اولین سلام به کعبه


به گزارش مهتاب من

به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، محمد ناصری نویسنده کتاب «جای پای ابراهیم» در ادامه روایت خود از سفر حج و نگارش سفرنامه‌ او گفت: 

معلمی داشتیم به نام آقای دکتر حمیدرضا آیت‌الله، که یکی از چهره‌های فرهیخته امروز ما در حوزه فلسفه و حکمت است. در دوران دبیرستان، ایشان معلم فیزیک و عربی ما بودند. هنگامی به او گفتم که می‌روم مکه، زیاد خوشحال شد و مسئله‌ای به من او گفت: «من نمی‌خواهم در هیچ جا به یاد من باشی، فقط بار اولی که کعبه را دیدی، برای من دعا کن.»

این سخن در ذهنم ماند و در واقع با اهمیت ترین اتفاقی که برای من افتاد، لحظه‌ای می بود که برای اولین بار کعبه را با شکوه و عظمتش دیدم. یادم هست که در آن لحظه، با احساسی شگفت و شگفتی روبه رو شدم.

 

.

 

اولین عکس من از کعبه هنگامی شکل گرفت که داخل حرم شدم. حس کردم که ضربان قلبم تندتر شده است و در روبه رو مقدس‌ترین نقطه زمین ایستاده‌ام. از درهای خانه خدا داخل شدیم و عده‌ای اشک ریزان و حیران در تکاپو بودند و تلاش بین صفا و مروه را انجام می‌دادند. حالتی همانند دویدن داشتند و ما به شتاب از بین آنها رد شدیم.

به پله‌هایی رسیدیم که باید آنها را پایین می‌رفتیم. نام این پله‌ها را “پله‌های حس” گذاشته‌ام؛ پله‌های فرو ریختن قلب‌ها و پله‌های فوران عشق و شور. هر پله‌ای که پایین می‌رفتم، دلم می‌ریخت و زیر لب ذکر می‌گفتم. یک دفعه غافلگیر شدم؛ چادر سیاه خانه خدا اشکار شد. با دیدنش چه کار می‌کنم؟ آهی از ته دل می‌کشم و مچاله می‌شوم. آرام آرام اشک می‌ریزم.

هر کس به نوعی احساسات خود را ابراز می‌دهد. برخی به خاک می‌افتند، برخی می‌گریند و برخی دیگر در حیرت فرو می‌روال. همه این حالات خالص و ناب است. پروانه‌ها را می‌بینم که اطراف حرم می‌چرخند و احرام پوشان سفیدپوش هر کدام با احساسات خاص خودشان می‌چرخند و می‌چرخند.

جدیدترین اخبار و مهم ترین رویدادهای ۲۴ ساعته در بخش های حوادث ، اجتماعی ، سیاسی ، اقتصاد و تکنولوژی ، ورزشی ، فرهنگ وهنر ایران و سایر مناطق جهان را در مهتاب من بخوانید.

فضای حرم پر از فرشتگان است و حس می‌کنم که از آسمان و زمین الهام می‌گیرم. گوش جانم سخن‌های خوب را می‌شنود و چشمانم می‌خواهند کعبه را ببلعند. چشمان خسته‌ام شستشو خواهد شد و آرام می‌گیرند. در این خانه خدا، روبه رو در ایستاده‌ام و نمی‌دانم چه بگویم. خدایا، سلام! من هم آمدم، مرا هم آوردید.

این می بود اولین عکس من از روبه رو با کعبه و افرادی که در حال طواف بودند. ستون‌های کعبه، با عظمت و نمود‌گری خود، حس عجیبی را در درونم زنده ساختند. در این سفر، که به طور خاص شامل مرحله های مختلفی می بود، به اسایش و تسکینی دست یافتم.

هر بار به یاد آن لحظه خاص می‌افتم، حس و یادآوری حالتی خاص را توانایی می‌کنم. یادداشت‌های روزانه‌ام را جمع آوری کردم و با شور و عشق آن لحظات را نوشتم تا احساساتم را تا حدی به کاغذ بیاورم.

انتهای مطلب/

دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

اخبار فرهنگی

اخبار تکنولوژی

اخبار پزشکی