توصیف دلنشین جلال از شب تولدش_مهتاب من

کتاب , داستان ,


به گزارش مهتاب من

به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، جلال آل احمد که در ۱۱ آذرماه سال ۱۳۰۲ دیده به جهان گشود، عمر کوتاهی داشت. ۴۶ سال برای مردی چون او کم می بود، اما عمق زندگی جلال و تجربیاتی که او در زندگی پر فراز و نشیبش از سر گذراند، آنچنان است که تأثیر او بر ادبیات و جریان‌های سیاسی معاصر را نمی‌توان نادیده گرفت.

تعداد بسیاری از نویسندگان الفبای نوشتن را از او آموختند و باور دارند که فرزند «زن بسیاری» جلال می باشند. از نظر دیگر، انتشار کردن آثاری چون نغربزدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» را می‌توان آغازی در تحول دیدگاه‌های سیاسی دانست. جلال نه تنها با آثارش که با سبک تازه مبارزاتی که انتخاب کرد، توانست موج جدیدی را بین نویسندگان و صاحبان قلم تشکیل و دقت آحاد جامعه را به سمت قضیه سوق دهد. زنده‌یاد سعید تشکری در این‌باره می‌نویسد: «به واسطه وجود جلال است که منقدین صاحب نام فرد دیگر هم در جُنگ‌های ادبی دهه ۴۰ و بعداً در دهه ۵۰ رشد می‌کنند تا جایی که نویسنده جوان و مستعدی همانند محمود گلابدره‌ای، با شاخص خواندن جلال آل احمد، کلمه «آقا جلال» را به او هدیه می‌دهد و می‌گوید من شاگرد بلامنازع جلال آل احمد هستم. جلال از این حد هم فراتر می‌رود و به مرگ فروغ فرخزاد و صمد بهرنگی و همه مرگ‌های شبیه بین هنرمندان، یک شاکله سیاسی می‌دهد و تلاش می‌کند تا یک همگرایی بین نویسندگان تشکیل کند تا آنها علیه حکومت پهلوی موضع‌گیری کنند.»

محمدحسین دانایی، خواهرزاده جلال، به مناسبت سالروز تولد این نویسنده در یادداشتی به شرح قسمت‌هایی از سبک زندگی او پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

شصت سال پیش
(یادی از جلال آل احمد به مناسبت سالگرد تولدش در آذر ۱۳۰۲)

به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، مرحوم آیت‌الله حاج سید احمد طالقانی (آل احمد) هنگامی که خبر تولد فرزند تازه را شنید، قلم را برداشت و در یکی از صفحات آخر قرآن خطی مورثی پدرش نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم، تولد نورچشمی آقا سید محمدحسین ملقب به جلال‌الدین – حفظه الله تعالى – در لیله پنجشنبه بیست و یکم شهر شعبان المعظم ۱۳۴۲ تقریباً یک ساعت از شب قبل، مطابق با برج قوس. خداوند قدمش را مبارک نماید بحق محمد و آله الطاهرین».

خود جلال آل احمد ۴۰ سال سپس در این‌باره نوشت: «نزول اجلالم به باغ وحش این عالم، در سال ۱۳۰۲» و سپس: «کودکی‌ام در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت … دبستان را که همه کردم (پدرم) دیگر نگذاشت درس بخوانم که برو بازار کار کن! تا سپس ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم اما، دارالفنون هم کلاس‌های شبانه باز کرده می بود که نهان از پدر، اسم نوشتم. روزها کار… و شب‌ها درس… همین جوری‌ها دبیرستان همه شد و توشیح دیپلمه آمد زیر برگه وجودم، در سال ۱۳۲۲، یعنی که زمان جنگ… جنگ که همه شد، دانشکده ادبیات (دانشسرای عالی) را همه کرده بودم، ۱۳۲۵ و معلم شدم، ۱۳۲۶… ». (جلال ال احمد، مقاله “برای مثالً شرح احوالات”، انتشارات رواق، تهران، خرداد ۱۳۴۳)

او فعالیت‌های سیاسی – فرهنگی خود را که به طور خاص، از جنس نوشتن می بود، از سنین جوانی اغاز کرد، با ترجمه جزوه‌ای از عربی به فارسی به نام «عزاداری‌های نامشروع» از آیت‌الله آقا سید محسن عاملی در سال ۱۳۲۲: «یکی، دو قران فروختیم و دو روزه همه شد و خوش و خوشحال بودیم… نگو که بازاری‌های مذهبی، همه‌اش را چکی خریده‌اند و سوزانده …»

او تا شهریور ۱۳۴۸ که در اسالم از دنیا رفت، در نزدیک به ۵۰ گفتن کتاب نوشت اعم از داستان، مقاله، گزارش، ترجمه، مشاهدات و سفرنامه‌ها. او نویسنده‌ای مسئول می بود و نظریات دلنشین دقت و او گفت و گو‌برانگیزی هم داشت، از جمله: «به هر قیمتی- گرچه به گرانی گنج قارون- زرخرید انسان مشو. اگر می‌فروشی همان بِه که بازوی خود را، اما قلم را هیچ زمان. حتی تن خود را و نه هیچ زمان کلام را…»

جدیدترین اخبار و مهم ترین رویدادهای ۲۴ ساعته در بخش های حوادث ، اجتماعی ، سیاسی ، اقتصاد و تکنولوژی ، ورزشی ، فرهنگ وهنر ایران و سایر مناطق جهان را در مهتاب من بخوانید.

یک روشنفکر واقعی می بود، یعنی با مردم زندگی می‌کرد، شرایط وقتی و مکانی را با جزئیاتش در نظر داشت، مشکلاتهای جامعه را با اسرار و لایه‌های پنهانش تشخیص می‌داد و سرانجام، با دانش و هنر و توانایی خود می‌کوشید تا مردم با کمترین هزینه و صدمه از گردنه‌های سخت عبور کنند و مشکلاتها را پشت سر بگذارند.

همسرش سیمین دانشور که خود از نویسندگان بنام معاصر است، درمورد سبک و سیاق نویسندگی جلال آل احمد این چنین نوشته است: «… جلال زیاد همانند نوشته‌هایش است، یعنی سبک جلال، خود اوست… اگر جلال در نوشته‌هایش، تلگرافی، حساس، دقیق، تیزبین خشمگین، افراطی، خشن، صریح، صمیمی، منزه‌طلب و حادثه‌آفرین است، اگر تلاش دارد خانه ظلم را ویران کند، اگر در نوشته‌هایش بین سیاست و ادب، ایمان و کفر، باور مطلق و بی‌اعتقادی در جدال است، در زندگی روزمره نیز همین‌طور است …».

این هم بخشی از یادداشت‌های او که در تاریخ ۲۸ آذر ۱۳۴۴ نوشته شده؛ یعنی ۶۰ سال پیش به گفتن مثالای از سبک نویسندگی منحصر به فردش: «… اسالم که بودیم، یک غروب رفته بودم قدم بزنم وسط شالیزارها، که آب انداخته بودند و الباقی ساقه برنج‌های درو شده سال قبل در آنها ایستاده. شِلِپ‌شلپ اسب‌ها وسط بجار لجن‌شده و کلاغی بر دوش یک اسب، و دیگر کلاغ‌ها دسته‌دسته پرواز کنان و از نو بر زمین‌نشینان، و قارقار، و شیهه اسبی به دیدن من که نزدیک می‌شدم، و آسمان چه مقدار پایین می بود و گمان بارش، و گذر اتوبوسی از جاده با دو چشم سرخ در پیش و نواری از گَرد در عقب، و ساقه‌های باقیمانده برنج، همچون دسته‌های کوچک نِی فرورفته در آب و یک سایبان کوچک- نپاری – که من بر پایه‌اش تکیه کرده‌ام و بر خاک بین کرت‌ها چمن رسته درین فصل سال، چمن تازه و نو. و غروب دلگیر با نعره گاوی از خانه مجاور بجار، و سر درخت‌ها در مه فرورفته و جنگل دور در پوششی از مه، حقیقت خود را به رؤیا رسانده. و درخت‌های جنگلی بر سر گرده تپه‌های دور عین پرچین، جستوجو هم حاشیه افق را بسته بر آسمان دور…»
یادش بخیر و نامش ماندگار!

انتهای مطلب/

دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

اخبار فرهنگی

اخبار تکنولوژی

اخبار پزشکی