حزب الله لبنان چطور شکل گرفت و موسس مهم آن چه فردی می بود؟_مهتاب من

پارس نماد داده ها


به گزارش مهتاب من



به گزارش تجارت نیوز،

سید على اکبر محتشمی پور از شاگردان و یاران نزدیک امام خمینی و یکی از مؤثرترین مردان سیاست ایران در دوران انقلاب اسلامی و از بنیانگذاران جبهه مقاومت در منطقه می بود که متاسفانه کمتر از نقش بارز ایشان در شکل‌گیری و تشکیل هسته‌های مقاومت و حزب‌الله یاد می‌شود. وی چهار سال پیش از رحلت، در او گفت‌وگویی به برخی سؤالات درمورد مسائل دوره حیات سیاسی‌اش به اختصاصی مسائل منطقه جواب داد. مرحوم محتشمی پور در این مصاحبه‌ در آذرماه ۹۶، دیدگاه‌های خود را در خصوص مسائل گوناگون منطقه تشریح کرد اما به خواست خودش، انتشار کردن آن به آینده موکول شد و در اغاز بیستمین روز درگذشت این روحانی و سیاستمدار برجسته عضو مجمع روحانیون مبارز در قالب «پروژه تاریخ شفاهی ایران ایرنا» متن کامل آن انتشار شد.

بخشی از او گفت و گو با حجت‌الاسلام والمسلمین سید علی اکبر محتشمی‌پور درمورد شکل‌گیری حزب‌الله را در ادامه می‌خوانید:

*شما از بنیانگذاران حزب الله لبنان و از نزدیک‌ترین افراد به حضرت امام هستید. اکنون با دقت به پیروزی‌های ماه‌های تازه نیروهای مقاومت در عراق و سوریه و لبنان و آخر نظامی داعش، آینده منطقه را چطور می‌بینید و از نظر شما منطقه به کدام سمت پیش خواهد رفت؟

شما در مطلع سخنتان من را از جمله مؤسسان نیروی مقاومت نقل کردید، اما مؤسس مهم حزب مهم حزب الله شخص حضرت امام(ره) بودند یعنی فکر، مطرح و اندیشه تأسیس حزب الله لبنان مربوط به شخص حضرت امام بوده است.

سپس از فتح خرمشهر و ناکامی قاطع رژیم بعث عراق و صدام حسین، من در سوریه به گفتن سفیر جمهوری اسلامی مشغول به فعالیت بودم. در این زمان به من خبر دادند که یک هیأت بلند پایه نظامی و سیاسی در حال آمدن به سوریه است و شما نیز برنامه ملاقات با حافظ اسد رئیس جمهور سوریه را هماهنگ کنید.

هنگامی این هیأت داخل سوریه شد هم ارکان وزارت خارجه و هم فرماندهان سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی آن را راه اندازی میدادند و رئیس هیأت جناب دکتر ولایتی می بود و در کنار دکتر ولایتی، وزیر دفاع جناب سرهنگ سلیمی وجود داشت؛ در بین چهره‌های برجسته‌ای را که در آن زمان آمدند، اگر بخواهم به نام افرادی اشاره کنم، باید از آقای محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران و آقای رفیق‌دوست (عضو شورای فرماندهی سپاه که اندکی سپس، وزیر سپاه پاسداران شد)، هم نام ببرم.

یقیناً سپاه در آن موقع به طور شورایی اداره می‌شد. فرمانده نیروی زمینی ارتش و تعدادی از فرماندهان ارتش از جمله مرحوم شهید صیاد شیرازی و دیگران نیز بودند.

ملاقاتی با آقای حافظ اسد رئیس جمهوری سوریه ترتیب داده شد که متجاوز از چهار ساعت طول کشید. در این ملاقات او گفت و گو این می بود که با دقت به دعوا اسرائیل به لبنان و اشغال جنوب لبنان و بیروت توسط نیروهای اسرائیلی و اشغال برخی از منطقه بقاع تا مرزهای سوریه و با دقت به این‌که نیروهای ایران (از الزام وجود در روبه رو ارتش عراق با دقت به فتح خرمشهر و گمان برقراری آتش‌بس) آزاد شده‌اند، برای شراکت در دفاع از لبنان و سوریه این آمادگی را دارد که تا ۱۱ لشکر از لشکرهای سپاه و ارتش به منطقه اعزام شوند.

جدیدترین اخبار و مهم ترین رویدادهای ۲۴ ساعته در بخش های حوادث ، اجتماعی ، سیاسی ، اقتصاد و تکنولوژی ، ورزشی ، فرهنگ وهنر ایران و سایر مناطق جهان را در مهتاب من بخوانید.

آن‌ها انها گفتند کلیه سلاح و مهمات و هزینه‌های لشکر توسط خود ایران فراهم می‌شود و یک اتاق عملیات مشترکی هم برای فرماندهان نظامی ایران و سوریه در سوریه راه اندازی خواهد شد که تصمیم‌گیری‌ها در رابطه با نحوه مقابله با اسرائیل در آن اتاق عملیات گرفته خواهد شد.

حافظ اسد زیر بار نمی‌رفت و معتقد می بود که شما صدام و رژیم عراق را نمی‌شناسید. بر این مبنا، فکر نکنید جنگ همه شده، این جنگ ادامه اشکار می‌کند و صدام باز هم دعوا خواهد کرد و شما با رژیم عراق دچار هستید. بر این مبنا خودمان در سوریه با اسرائیل دچار خواهیم می بود، می‌توانیم دفاع کنیم و شما زحمت نکشید.

ولی به هر حال مطابق تصمیمی که در شورای عالی دفاع گرفته شده می بود، قرار می بود ایران در سوریه همگام با نیروهای سوری در این جنگ شراکت داشته باشد. در نهایت قرار بر این شد که فرماندهان ایران و سوریه با هم بنشینند و هماهنگی کنند و در رابطه نحوه انجام کار تصمیم بگیرند. این هیأت حدوداً چهار پنج روز در سوریه بودند، جلسه‌های بسیاری برگزار شد و تصمیم گرفته شد که ۱۱ لشکر به سوریه اعزام شوند. هیأت به ایران برگشت و بلافاصله لشکر محمد رسول الله(ص) به فرماندهی حاج احمد متوسلیان از یک سو و نیروهای چترباز و کلاه‌سبزهای ارتش جمهوری اسلامی ایران هم از سوی ارتش و نیروهای مسلح به سوریه آمدند.

چهار هواپیما متشکل از ۲ هزار نیرو از سپاه و بسیج و ارتش نیز داخل سوریه شدند و سلاح‌های سبک، نیمه‌سنگین و سنگین به وسیله هواپیماهای نظامی به سوریه منتقل شد. هر شب یک هواپیما داخل می‌شد و ما استقبال می‌کردیم و آن‌ها را در سوریه اسکان می‌دادیم اما روز پنجم دیدیم که نیرویی نیامد و روال اعزام متوقف شده است. با ایران تماس گرفتیم، انها گفتند امام مخالفت کرده‌اند و دستور داده‌اند که نیرو به سوریه اعزام نشود.این خبر زیاد برای ما سنگین می بود چرا که همه به این نیروها دل بسته بودند، به خصوص لبنانی‌هایی که تحت اشغال اسرائیل بودند، لذا من به همراه حاج محسن رفیق‌دوست که آن موقع عضو شورای فرماندهی سپاه می بود و به گفتن مسئول تدارکات نیروهای مسلح به سوریه آمده می بود، به تهران آمدیم و یک ملاقات از امام خواستیم. خدمت ایشان رسیدیم و من مفصل راجع این نوشته با حضرت امام سخن بگویید کردم و از وضعیتی که پیش آمده اظهار نگرانی کردم.

 

به امام گفتم اگر ما نیرویی به سوریه نمی‌فرستادیم، مشکل نبوده است، اما الآن که نیرو فرستاده شده و این تصمیم در همه رسانه‌ها اظهار شده، متوقف شدن کار زیاد از نظر پرستیژ و حیثیتی برای جمهوری اسلامی و انقلاب خوشایند نیست، به خصوص که روی افکار عمومی مسلمانان به خصوص شیعیان سوریه و لبنان تأثیر منفی می‌گذارد چرا که خواهند او گفت ایران وعده داده، خودش خلف وعده کرده و وسط راه سوریه را تنها گذاشته است. [چون] این سوریه نبوده که خواست بکند و ناچار باشد، این ما بودیم که سوریه را ناچار کردیم که بپذیرد نیروهای ما نیز در کنار آن‌ها داخل عرصه مبارزه با رژیم صهیونیستی شوند. بر این مبنا، به امام عرض کردم برای ما در سوریه، پاسخگویی به سؤالاتی که از طرف خبرنگاران و مردم عادی می‌شود، زیاد سخت است. من آن‌قدر تحت تأثیر احساسات خودم و شرایط سوریه و لبنان قرار گرفته بودم که این سخن‌ها را که به امام می‌زدم، با اشک سخن بگویید می‌کردم. حضرت امام با اسایش همه سخن‌های من را گوش کردند و سپس فرمودند که شرایط ما در داخل و خارج سرزمین استثنایی است.

تحلیلی که امام(ره) در آن روز اراعه داد، برای من زیاد زیاد مهم و دلنشین می بود که یک رهبری که اصلاً سابقه نظامی‌گری نداشته است، امروز در مقام رهبری یک انقلاب، مدیریت سرزمین، نظام و انقلاب را به مسئولیت دارد، چطور مسائل را با دقت و ظرافت تجزیه و تحلیل و تصمیم‌گیری می‌کند.

امام فرمودند که شرایط جنگ ما با صدام و رژیم بعث عراق کاملاً متفاوت است با این‌که نیرو در یک سرزمین دیگر اعزام کنیم. ما در شرایطی با عراق می‌جنگیدیم و از کشورمان دفاع می‌کردیم که نیروهای ما یک عقبه‌ای به مساحت جغرافیایی ایران داشتند همه مردم ایران از شهر و روستا این نیرو را حمایتمی‌کردند و می‌کنند، همه بیمارستان‌های ما در خدمت مجروحان و همه مساجد و حسینیه‌ها نیز در خدمت تدارکات جبهه بوده و هست. اما در سوریه و لبنان یک انقطاع کامل بین کشورمان و آن منطقه داریم، چه فردی می‌خواهد از نیروهای ما در سوریه و لبنان حمایتکند؟! هر اتفاقی بیفتد ما مسئول جان بچه‌هایمان هستیم. در اینجا ما به راحتی نیروهایمان را تدارک می‌کردیم اما الآن باید از کدام فضا منفعت گیری کنیم و امکانات را برای تدارک نیروهایمان بسیج کنیم، از راه عراق که در جنگ هستیم و از راه ترکیه نیز که عضو ناتو است.

علاوه بر آن، امام به هیچ‌وجه از این چنین تصمیمی که در شورای عالی دفاع گرفته شده می بود، خبر نداشتند و هنگامی از طریق رسانه‌ها فهمید این تصمیم و ورود نیروهای ایران به سوریه و لبنان شده بودند دستور توقف را صادر و از تداوم اعزام جلوگیری کرده بودند.

*آیا باز هم این اتفاق افتاده که مسئولان ارشد بدون خبر امام(ره)، تصمیم‌های به این مهمی بگیرند یا این‌که عمل های را از قبل با امام یا دفتر امام، هماهنگ می‌کردند؟

من چون سابقه طویل در رابطه با امام دارم عرض می‌کنم، این یک موردش می بود که بدون این‌که امام در جریان باشد تصمیمی گرفته شد، ولی هنگامی فهمید این تصمیم نادرست شدند با آن مخالفت کردند. مدیریت و تدبیر امام این‌گونه می بود که به افرادی که مسئولیت‌های مختلفی دارند، اختیارات می‌دادند و از آن‌ها مسئولیت می‌خواستند و آن‌ها در تصمیم‌گیری آزاد بودند.

بر پایه قانون اساسی، حضرت امام فرمانده کل قوا بودند ولی اختیارات فرماندهی کل قوا را در انحصار شخص خودشان قرار نداده بودند، حساب می‌کردند که وزیر سرزمین مسئول امنیت و انتظامات سرزمین است و نیروهای امنیتی که در آن زمان نیروهای کمیته، شهربانی و ژاندارمری بودند باید در چهارچوب سیاست‌های دولت و وزارت سرزمین عمل بکنند و لذا حضرت امام به وزرای سرزمین اختیارات فرماندهی کل قوا را اعطا می‌کردند و وزیر سرزمین جانشین فرماندهی کل قوا در نیروی انتظامی می‌شد.

در رابطه ارتش و سپاه هم همین‌طور می بود و وقتی که بنی صدر رئیس جمهور می بود، جانشین فرماندهی کل قوا در نیروهای مسلح شد و سپس از بنی صدر هم این اختیارات به فراخور به برخی اعطا می‌شد که آخرین فردی که جانشین حضرت امام شد، آیت الله هاشمی رفسنجانی می بود که مسئولیت جنگ را بر مسئولیت داشت. بر این مبنا، جانشینی فرماندهی کل قوا نیز به ایشان واگذار و اعطا شد.

یک موقعی دکتر ولایتی از برخی از وزیران گله های کرده می بود که این‌ها در سیاست‌های خارجی دخالت می‌کنند و برای وزارت خارجه مشکلاتی تشکیل می‌شود. حضرت امام نامه نوشتند برای مهندس [میرحسین] موسوی و فرمودند که ولو این‌که همه وزارتخانه‌ها مسئولیت مشترک دارند اما هر وزیری در حیطه وزارتخانه خودش مسئولیت مستقیم دارد و باید پاسخگو باشد و وزیران نباید در کار دیگر وزیران و وزارتخانه‌ها دخالتی داشته باشند و در این خصوص وزارت خارجه و شخص وزیر امور خارجه را مثال زده بودند.

همین نامه علتشد که در دور دومی که ما می‌خواستیم [به عنوان وزیر کشور] رأی مطمعن از مجلس بگیریم، مخالفان من در مجلس، آمدند و این نامه امام را نقل کردند که تنها فردی که در دولت راجع به مسائل خارجی از جمله آمریکا، اسرائیل و فلسطین و لبنان و جاهای دیگر اظهار نظر می‌کند آقای محتشمی پور است بعد، منظور امام ایشان است و ایشان ناموافق مشی امام عمل می‌کنند و لذا یک این چنین نامه شدت را برای نخست وزیر فرستادند و اشاره به این نوشته کردند.

اتفاقاً امام که مباحث مجلس را پیگیری می‌کردند، هنگامی این او گفت و گو‌ها داغ می‌شود، به حاج احمد آقا می‌فرماید احمد! این‌ها در مجلس با نقل کردن این نامه چماقی را درست می‌کنند که آقای محتشمی را حذف کنند. به یکی از نمایندگان مجلس بگو که سؤالی در این رابطه از من بکند. لذا در آن زمان زنگ می‌زنند به حجت‌الاسلام مجید انصاری که شما یک سؤالی نقل کنید از امام که آیا شما نظرتان از مطرح این نامه آقای وزیر سرزمین، آقای محتشمی بودند؟! آقای انصاری این نامه را استفتاء می‌کند و برای جماران و امام می‌فرستد. امام نیز جواب می‌دهد منظور من از آن نامه آقای محتشمی نبوده و ایشان با هوش سیاسی خود به اسلام و ایران خدمت کرده‌اند.

حضرت امام(ره) به دستگاه‌ها و شخصیت‌ها مسئولیت می‌دادند و از آن‌ها مسئولیت می‌خواستند، مگر در موارد نادر هنگامی می‌دیدند که انحراف، زاویه‌اش زیاد منفرجه می‌شود، ورود می‌کردند و جلوی انحراف را می‌گرفتند.

*آینده مقاومت را در منطقه با دقت به پیروزی بر داعش در عراق و سوریه چطور می‌بینید؟

آقای جعفری ببینید اگر بخواهم داخل ریز قضایا بشوم، قصه زیاد طویل می‌شود ولی یک مسئله‌ای را می‌خواهم عرض کنم که جمهوری اسلامی یک الگویی را در زمان امام با مشورت و یا مطرح حضرت امام تشکیل کرد که همین الگوی حزب الله لبنان و مقاومت اسلامی در لبنان است که نزدیک به ۴۰ سال است که سرپا و موفق است و با کمترین نادرست، آن مسیری را که از همان اوّل سیاست‌گذاری شده را ادامه می‌دهد و موفق هم پیش می‌رود.

در موارد نادری امکان پذیر اشتباهی صورت گرفته باشد و این برای شالوده‌ای است که با نظر حضرت امام در ابتدا ریخته شد و مقاومت اسلامی شکل گرفت. ما موارد فرد دیگر هم داریم که بانی و تَبَنی آن – به قول عرب‌ها – به وسیله جمهوری اسلامی بوده اما آن موارد، مواردی نبوده که امام دخالتی کرده باشد یا نظریه‌ای داده باشند. یک موردش شورای عالی افغانستان است که در داخل ایران، این شورای عالی راه اندازی می‌شد و طبیعتاً از دستگاه‌های گوناگون شامل وزیر سرزمین، وزیر اطلاعات، فرمانده کل سپاه، نماینده آیت الله منتظری که آن موقع آقای ابوشریف می بود، همه عضو بودند.

تصمیم‌گیری‌ها راجع به احزاب گوناگون سنی و شیعه افغانستان در این شورا گرفته می‌شد و این گروه‌های مبارز افغانستانی که آن موقع در برابر شوروی اسبق مقاومت می‌کردند نیز به وسیله این شورا حمایتمی‌شد. من سپس از این‌که از سوریه برگشتم و به طور طبیعی عضو این شورای عالی شدم در یکی از جلسه‌ها خدمت اعضاء این قضیه را نقل کردم که مشکل ما در افغانستان با این وضعیتی که هست حل نخواهد شد و الآن اگر بخواهیم مطرح پیروزی‌آمیز داشته باشیم، باید مطرح لبنان را در افغانستان و عراق هم پیاده کنیم. ما در لبنان ۲ راه داشتیم؛ یک راه شکل دادن مقاومت به همین شکل جاری و یک راه هم این می بود که احزاب اسلامی حاضر در لبنان را در جلسه‌ای جمع کنیم و شورای عالی احزاب اسلامی لبنان را راه اندازی بدهیم و آموزش بدهیم و برای دفاع در برابر اسرائیل اسلحه و مهمات و امکانات در اختیارشان بگذاریم اما نظر امام این نبوده است.

امام(ره) نظرشان این می بود که ما خودمان یک تشکیلاتی را برنامه‌ریزی و تأسیس کنیم و در چهارچوب یک حرکت واحد و یکپارچه که هم از نظر نظامی و هم از نظر عقیدتی کارآمد باشند برای مقابله با اسرائیل تأسیس شود نه این‌که یک شرکت سهامی درست کنیم و هر گروهی خود را شریک بداند و سهم خودش را بگیرد به گفتن این‌که برود با اسرائیل داخل نبرد شود چون در این صورت، او گفت و گو منافع شخصی و تحصیل زیاد تر امکانات جانشین او گفت و گو مبارزه با اسرائیل می‌شود.

این نوشته علتکینه می‌شد و هر گروه که امکانات بیشتری کسب می‌کرد، مابقی تلاش در حذف آن می‌کردند. بر این مبنا دچار می‌شدند همانند چیزی که امروز در افغانستان است. ما الآن نزدیک به هشت گروه مجاهد شیعه در افغانستان داریم به جایی که با دشمن داخل مبارزه و جنگ شوند با خودشان می‌جنگند، شیعه با شیعه و سنی با سنی و… این بزرگترین خطر و تهدید افغانستان است. علت این‌که آن‌ها (دولت مجاهدین) در روبه رو طالبان سقوط کردند و از بین رفتند، برای این است که خودشان با خودشان می‌جنگیدند، یک تشکیلات منسجم یکپارچه در افغانستان نبوده است، بلکه جبهه می بود، جبهه‌ای متشکل از شرکت‌های گوناگون که منافع خود را جستوجو می‌کردند، لذا این مطرح، مطرح موفقی نیست. مطرح عراق نیز همین‌طور می بود. در عراق هم حزب الدعوه از یک طرف، امل اسلامی از یک طرف و گروه‌های دیگر شیعه عراق از یک طرف جمع شده بودند و یک شرکت سهامی راه اندازی داده بودند در حالی که طرحی که امام مبتکرش در لبنان می بود تشکیل یک تشکیلات واحد و یکپارچه از هر حیث می بود. به این علت از هنگامی اساسنامه حزب الله که در سال ۶۲ به وسیله یکی از اعضای حزب الله اظهار شد و در آن مسائل مربوط به حزب الله اعم از باورها، مرامنامه و اساسنامه در نزدیک به ۲۰ صفحه A4 تدوین و اظهار شد و بر همان پایه نیز عمل می‌کند، موفق بوده است.

یقیناً یک تغییرهایی در سیستم تشکیلاتی حزب الله انجام شده، در قبل شورایی اداره می‌شد، شورای حزب الله می بود ولی امروز به وسیله دبیرکل حزب الله مدیریت می‌شود، یک تغییراتی به مرور زمان انجام شد ولی ریشه‌ای و مبنایی نبوده است، بلکه مبنای آن یک مبنای قوی و استواری است که حزب الله هم چنان بر پایه آن پافشاری می‌کند و راهش را ادامه می‌دهد و به این راحتی نه آمریکا و نه اسرائیل و نه هیچ قدرتی نمی‌تواند حزب الله لبنان را از پای درآورد.

*با این توضیحات آیا نیروى الحشد الشعبى در عراق را هم در همین چهارچوب حزب الله لبنان می‌بینید یا امکان پذیر سرنوشتی شبیه آنچه در افغانستان و عراق قبل از داعش ناظر بودیم، رخ دهد؟

من از ۲ سال پیش [سال ۱۳۹۴] و شکل گیری الحشد الشعبی و فرمان حضرت آیت الله سیستانی برای ثبت‌نام و آن هجومی که برای ثبت‌نام از طرف جوانان عراقی (در لبیک به فرمان آیت الله سیستانی) صورت گرفت و جهت وحشت زیاد داعش و حامیان داعش شده می بود، که ظرف چند روز متجاوز از ۲ میلیون نفر ثبت‌نام کردند و خود این ثبت‌نام مانع بزرگی برای ورود داعش به سامرا و نجف و کربلا شد و وحشت بسیاری آن‌ها را فراگرفته می بود، در ذهنم مسائلی آمد و با بزرگانی سخن بگویید کردم و نقل کردم که بهترین فضا را می‌شود در عراق با همین جریان الحشد الشعبی تشکیل کرد، به صورتی که هم از نظر سیاسی و عقیدتی این جوانان عراقی بارور شوند و آمادگی اشکار کنند و هم از نظر آموزش‌های نظامی و تخصصی جهت مقابله با داعش. برای آینده عراق نیز اندوخته زیاد بزرگ و قوی تشکیل می‌شود. در یک جلسه خدمت آیت الله سیستانی راجع به این نوشته سخن بگویید کردم و برای برخی از افرادی که دست‌اندرکار الحشد الشعبی بودند، طرحم را گفتن کردم.

متأسفانه جریان‌های ناموافق الحشد الشعبی از همان اوّل که حس کردند چیزی همانند مقاومت اسلامی در منطقه در عراق نیز به وجود می‌آید، به تبلیغات و شانتاژهای زیاد بسیاری دست زدند و قضیه تعارض‌آمیز و فرقه‌گرایی را نقل کردند. شرایط لبنان با عراق یکی است و حتی لبنان پیچیده‌تر از عراق است. در عراق او گفت و گو شیعه و سنی نقل است در حالی که در لبنان هم شیعه، هم سنی و هم فالانژها و دروزی‌ها و مسیحی‌ها می باشند.

مسائل لبنان به مراتب سخت‌تر از عراق است. هنگامی توانستیم معادله لبنان را با همه پیچیدگی‌هایش حل کنیم، به راحتی می‌توانیم در داخل عراق هم مسائل را حل کنیم. ولی در لبنان، شوراهای حزب الله و دبیرکل‌هایی همانند سید عباس موسوی و سید حسن نصرالله که آمدند دارای یک تفکر باز و اندیشه زیاد خوبی بودند هنگامی یک تحلیلی به آن‌ها اراعه می‌شد، خودشان با ابعاد گسترده‌تر پیاده می‌کردند و به اجرا در می‌آوردند. در درون حزب الله تعصب‌های فرقه‌گرایانه وجود نداشت، آموزش‌هایی را که حزب الله به شیعه می‌دهد به اهل سنت حرکت توحید طرابلس هم می‌دهد، شیخ سعید شعبان در زیاد از موارد مورد موافقت زیاد تر جمهوری اسلامی قرار می‌گیرد یا در بدنه مدیریتی حزب الله، قنطار مسیحی هم هست.

در لبنان هنگامی او گفت و گو انتخابات می‌شود، حزب الله یک لیست زیاد تر ندارد، حتى حزب الله با دقت به درایت بالایی که دارد، توانسته است جنبش املی را که از حزب الله جدا است، در داخل لیست خودش قرار دهد و از آن حمایتبکند و حتى رئیس مجلس که آقای نبیه بری است مورد حمایتسید حسن نصر الله و جنبش امل قرار می‌گیرد. حزب الله این‌گونه با دید باز و گسترده برخورد می‌کند لذا توانسته قلب‌های همه را به سوی خودش جلب کند. به این علت، الحشد الشعبی با دقت به تنوع گروه‌ها، عرصه ابراز اختلاف را دارد و اگر حزب الله لبنان را الگو قرار دهند به راحتی می‌تواند یک نیروی پشتیبان وحدت عراق و حمایتکننده استقلال و تمامیت ارضی کل عراق باشد. او گفت و گو شیعه اصلاً نقل نیست بلکه با الگوگرفتن از جاهای دیگر از جمله حزب الله لبنان و با لحاظ کردن تفاوت‌هایی که در عراق وجود دارد حتماً موفق خواهند شد اما اگر مشی احزاب سیاسی عراق را در پیش بگیرند و سرگرم اختلافات، شوند عرصه‌ای فراهم می‌شود که دچار مشکل و انشقاق شوند.





منبع :


جماران




دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

اخبار فرهنگی

اخبار تکنولوژی

اخبار پزشکی