مظهر سرِّ الهی، عَلّم القرآن علی است_مهتاب من

مظهر سرِّ الهی، عَلّم‌القرآن علی است


به گزارش مهتاب من

به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، جمعی از شاعران آیینی سرزمین همزمان با میلاد مبارک امیرالمؤمنین، امام علی (ع)، و روز پدر تازه ترین سروده‌های خود را به پیشگاه مقدس مولی‌الموحدین تقدیم کردند. قسمت‌هایی از این سروده‌ها را می‌توانید در ادامه بخوانید:

نیره جهانشاهی:

مظهر سّر الهی، علّم القرآن علی است
آفتاب مهربانی، روح الرحمان علی است

سبّح لله علی باشد در اوج بندگی
قلعه مستحکم اخلاص و هم ایمان علی است

چشمه حق‌الیقین و روح و نفس مصطفی
وادی ملک سخن را سرور و سلطان علی است

سفره‌دار سفره حق باشد و شاه کرم
بر کریمان دو عالم آیت و برهان علی است

در وفای عهد مصداقی به افوا بالعقود
در بین معرکه بر عهد و بر پیمان علی است

سوره یاسین و تطهیر و ولایت، فجر و قدر
ناظر اسری علی و ناطق قرآن علی است

نخل طیب شاخه دارد در زمین و آسمان
در حقیقت صاحب هم رَوح و هم ریحان علی است

جدیدترین اخبار و مهم ترین رویدادهای ۲۴ ساعته در بخش های حوادث ، اجتماعی ، سیاسی ، اقتصاد و تکنولوژی ، ورزشی ، فرهنگ وهنر ایران و سایر مناطق جهان را در مهتاب من بخوانید.

او «یقیمون الصلاه »است وَ «یوتون الزکاه»
مرَج البحرین علی و لؤلؤ و مرجان علی است

عَلّم الاسما علی و عنده ام الکتاب
معنی اسما حسنی نمود سبحان علی است

شاهراه روشن دین است و راه مستقیم
بر صراط حق و باطل واضع و مقدار علی است

خشت آدم را سرشته حق به عشق بوتراب
در حقیقت محتوای خلقت انسان علی است

حق علی، فرقان علی، آئینه جانان علی
بای بسم اله علی و نقطه آخر علی است

این جهان همانند دریایی پر از موج است و بیم
در تب طوفان چه بیم آن دم که کشتیبان علی است

می‌تراود چون بهاران یا علی و یا عظیم
بر کویر تشنه‌کامان رحمتِ باران علی است

ذوالفقارش « لافتی الّا علی» را کرده آشکار
شیر حق و مقتدای بهترین مردان علی است

روز میقات است یاران «اُدخلوها بسّلام»
چون که اینجا قاسم هم دوزخ و رضوان علی است

ساکن جنت می بود هر کس که دارد مهر او
روح جنًات و نعیم و خلد جاویدان علی است

 

افشین علا:

از شام‌ها فرار کردشمیم تو یا علی
ایام شد تهی ز نسیم تو یا علی

گفتی دهید سهم خلافت به فرد دیگر
با آن که کس نبوده است شریک تو یا علی

با چشم بسته رد شدی از “فسق در نهان”
این گونه می بود نگه داری حریم تو یا علی

وحشت نداشت از تو فردی زمان اعتراض
لکنت فردی نداشت ز بیم تو یا علی

بر خصم، راه آب نبستی اگرچه بست
در کربلا به ذبح عظیم تو یا علی

بر نعش طلحه نیز به زاری گریستی
چون که می بود یار قدیم تو یا علی

سپس از جمل، جمیله‌ پیغمبرت ندید
جز رحم، از وجود رحیم تو یا علی

گفتی چو بندگان ندوید از پی‌ام، به خلق
ای لشکر فرشته ندیم تو یا علی

ترسا شکایت از تو به اسلام چون که برد
تسلیم می بود قلب سلیم تو یاعلی

هنگامی که شد به اسم، خطاب و تو “یا امیر”
آشفته گشت روی بسیم تو یا علی

محکوم بی‌گناه من ای شاه بی شهود!
نازد قضا به حکم حکیم تو یا علی

چشم برادر، آتش خشم تو را چشید
بی هیچ منفعت از زر و سیم تو یا علی

فرقی نبوده است بین غذای تو با اسیر
جانم فدای فرق دو نیم تو یا علی

سپس از تو تکیه‌گاه برای بشر نماند
تنها نه شیعه ماند یتیم تو یا علی…

محمدعلی یوسفی:
معتکف کوی علی

من غرق گل روی علی بوده و هستم
محو قد دلجوی علی بوده و هستم
آشفته گیسوی علی بوده و هستم
دلباخته خوی علی بوده و هستم
«من معتکف کوی علی بوده و هستم»

در حلقه ما قصه گیسوی علی هست
هر شب سخن از سلسله موی علی هست
هم سخن بگویید زیبایی ابروی علی هست
یا مطلبی از نقش گل روی علی هست
جز با علی و آل علی عهد نبستم

جز مهر علی مهر بتی را نخریدم
جز در غم او جامه به ماتم ندریدم
هیچ زمان ز کرامات علی دل نبریدم
هر چند غم و محنت زیاد کشیدم
من رشته امید دلم را نگسستم

ای خوب‌تر از خوب‌تر از خوب، علی جان
ای نزد خدا برتر و محبوب، علی جان
ای دشمنت از نام تو مرعوب، علی جان
ای جان جهانی به تو مجذوب، علی جان
من بر سر پیمان خودم با تو نشستم

مدام تو را در همه احوال سرودم
دلباخته مهر تو و آل تو بودم
جز سوی تو رو جانب دیگر ننمودم
هر دام که در زندگی خویش گشودم
جز با مددت یا علی از دام نرستم

جز راه شما، آل عبا، راه نپویم
جز کوچه میعاد شما خانه نجویم
هیچ زمان به جز از نام شما ذکر نگویم
جز بوی خوش عطر دو زلف تو نبویم
سوگند به چشمان تو جز حق نپرستم

جز مهر تو و آل تو مهری نپذیرم
در بند تولای شما سخت اسیرم
ای کاش که در راه ولای تو بمیرم
تا جام شفاعت ز دو چشم تو بگیرم،
پیمان وفاداری خود را نشکستم

عاطفه جعفری:

با تو اشکار کرد عالم درکی از اشکار شدن
هست دنیا در پی‌ات از لحظۀ دنیا شدن

از نخستِ آفرینش، رود دنبالت دوید
در سرش افتاده می بود اندیشۀ دریا شدن

یک نفس خورشید برگشت از مسیر و باز سوخت
روز از شوق تماشا در تبِ فردا شدن

صبح خلقت، بانگِ قد قامت که برمی‌داشتی
موج‌ها می‌سوختند از اشتیاقِ پا شدن

در فردی شأنیت مولا شدن غیر از تو نیست
آنچنان که با زنی ظرفیت زهرا شدن

چشم بیدارت گواهم در شب سخت مبیت
از تو می‌آید فقط آئینۀ طاها شدن

خط پیشانی نوشتم مدحت اولاد توست
این غبار ای آینه! دارد سرِ خوانا شدن

خوانده‌ام من تک تک قاموس‌ها را، نام تو
ترجمانش می‌شود بالاتر از معنی شدن

ما لبی تر کرده‌ایم از توصیف نامت یا علی
آب دریا کی بین کوزه خواهد جا شدن

انتهای مطلب/

دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

اخبار فرهنگی

اخبار تکنولوژی

اخبار پزشکی