به گزارش مهتاب من
به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، آیین تشییع ۶۰ تن از شهدای اقتدار صبح امروز، هفتم تیرماه، همزمان با ایام عزاداری بر سرور و سالار شهیدان با وجود گسترده مردم در تهران برگزار شد.
گرامی آذینفرد، فعال حوزه فرهنگی و شاعر، در یادداشتی ادبی بهمناسبت گرامی داشت یاد قهرمانان وطن، نگاهی انداخته است به زندگی و خصائص اخلاقی شهید سپهبد غلامعلی رشید، فرمانده شهید قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا که در بامداد جمعه، ۲۳ خردادماه، با دعوا رژیم صهیونیستی به خاک وطن به شهادت رسید. یادداشت ادبی آذینفرد درمورد این شهید گرامی را میتوانید در ادامه بخوانید:
️به پاس شجاعت، رشادت و مجاهدت سردار شهید «رشید»
از نسل خورشید و شمشیر
او افق بلند اراده می بود در غبار فتنهها، شمشیری در نیامِ حکمت، و لبخندی به زلالی یقین. ردّ قدمهایش، قبلهگاه دلهای بیقرار می بود. قامت رشیدش تفسیر آیهٔ جهاد می بود و قلبش سرود ایمان.
نامش ترجمان عزّت می بود و مرامش مکتب صداقت. هیچ زمان از تلاطم نلرزید چرا که ریشه در یقین داشت. مرد میدانهای غبار آلود، سرداری از نسلِ خورشید و شمشیر.
سردار رشید اسلام از دل پایتخت مقاومت و پایداری قد برافراشت تا تجسم غیرت و تفسیر حماسه در روزگار حیرت باشد.
در همه عملیاتها، سیاوشوار به درون آتش تاخت اما نسوخت؛ چرا که زرهی از جنس ایمان و یقین بر تن داشت.
شهیدِ رشید ما، سودای جانان در سر داشت؛ جان سپرد و جاودانگی خرید. غلامِ علی می بود، دلبستهٔ ولایت؛ غلامِ رضا می بود، آستانبوسِ حلم و کرامت؛ و غلامِ حسین، شیدایِ سرخترین افق ایمان. او نه فقط نامش غلام می بود، که مرامش بندگی می بود؛ عبودیتی آمیخته با شجاعت، با معرفت، با فداکاری. آنگاه که شب، خنجر بر گلوی حقیقت مینهاد، او با شمشیرِ ایمان، افق را میشکافت و صبح را از دلِ ظلمت بیرون میکشید.
سرباز ولایت می بود. از آنانی که ذکر لبشان «یا علی» می بود و فرجامشان «فردوس اعلا». نرفت که همه شود، رفت تا تکثیر شود تا در ما زندگی کند. نه فقط در هیاهوی جنگ که در سکوت روزگار نیز فاتح دلها می بود. با نگاهی پدرانه، دلی برادرانه و سلوکی علوی، ردی از مهر بر جانها مینشاند.
در هیاهوی کوچهبعدکوچههای مبارزه، از سیاهی بند ستمشاهی تا سرخی خاکریزهای آتش چون کوه ایستاد.
نه هیاهوی شکنجه شکستش داد، نه غرّش گلولهها. پرچم حق را نه با دست که با همه قامت رشیدش تا تلألو طلوع صبح غدیر به دوش کشید.
او رموز میدان نبرد را به جان میخواند، نقشهٔ دشمن را در دل مینگاشت، یاران را در آتش ایمان میساخت و مسیر پیروزی را چون ستارهای در شب تیره نشان میداد.
در اغازٔ غدیر زمان طنین نامِ علی، غلامِ علی مدال شهادت را نه از زمین که از آسمان گرفت؛ نه از آدمیان که از مولای متقیان.
نامش تا همیشه خواهد ماند در واژههای دعای مادران؛ در نگاههای محکم پدران؛ در قدمهای محکم فرزندان این خاک.
سلام ازلی خدا و آوای تسبیح فرشتگان مقربش نثار آن پاکدلی باد که با صلابت ایمان و اسایش یقین، ردای خاکی را وانهاد و به سپاه افلاکیان پیوست.
سلام بر آن پرستو نَفَسانی که بال در بال شهپر شاهینیها افق را به پرواز ایمان آراستند.
سلام بر سرداری که نامش «رشید» می بود و مرامش «رشادت».
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها