به گزارش مهتاب من
به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، بیست و پنجمین چاپ از کتاب «حسین از زبان حسین(ع)»، نوشته حجتالاسلام محمد محمدیان از سوی دفتر نشر معارف انتشار شد و در دسترس علاقهمندان قرار گرفت.
زاویه دید متفاوت کتاب، جهت شده تا این تاثییر نسبت به کارهای شبیه قبل نزدیک باشد و مخاطبان جوان را به خود جلب کند.
«حسین از زبان حسین(ع)» با روایتی از حضرت زهرا(س) در زمان تولد حضرت اباعبدالله(ع) اغاز میشود؛ آنجا که فرمودند که رسول خدا(ص) در گوش سیدالشهدا(ع) اذان انها گفتند و ایشان را پدر امامان سپس تا مهدی موعود(عج) خواندند.
نویسنده در ادامه، زندگی امام حسین(ع) را از زبان مبارکشان نقل میکند. هشت فصل تدوین شده در این کتاب این رسالت را دارند که زندگی سبط شهید رسول خدا(ص) را از بدو تولد تا زمان شهادت روایت کنند.
تا بحال آثار بسیاری درمورد امام حسین(ع) نوشته شده است. احتمالا بتوان کمیت آثار مکتوب در این عرصه را بعد از آثاری که درمورد امام علی(ع) نوشته شده قرار داد. نویسندگان با زبانها و حتی ادیان گوناگون کوشیدهاند شمهای از شکوه سیرت اباعبدالله الحسین(ع) و حماسه عاشورا را گفتن کنند. در بازدید آثار نوشته شده در این حوزه میتوان به سه قرائت عرفانی، حماسی و ماتم و رثا دست یافت. به نظر میرسد راز دیگر پیروزی «حسین از زبان حسین(ع)» دقت به هر سه رویکرد به فراخور موقعیت نقل شده باشد.
قسمتهای پایانی کتاب، به روایت حقیقت هایی کمتر شنیده شده از حماسه کربلا میپردازد. نویسنده با ظرافت و دقتی مثالزدنی، پرده از ابعاد گوناگون این اتفاق ی عظیم برمیدارد و به خواننده پشتیبانی میکند تا فهمیدن عمیقتر و دقیقتری از آن اشکار کند.
در قسمتهایی از این کتاب میخوانیم:
بعد از آنکه همه اصحاب و یارانم به شهادت رسیدند و تنها برادرم عباس در میدان باقی ماند، شدت تشنگی جهت شد که با هم به سوی فرات حرکت کنیم، دشمن با همه توان از رسیدن ما به آب ممانعت به عمل آورد و جنگ سختی درگرفت که در اثنای آن بین من و برادرم عباس فاصله افتاد. عباس موفق شد از بین زیاد دشمن، راهی به سوی آب اشکار کند و مشک را پر آب کند و به سوی خیمهها بازگردد. اما در مسیر افرادی از دشمن در پشت درختان کمین کرده بودند و توانستند از پشت سر، دست عباس را قطع کنند.
افرادی که در نخلستان کمین کرده بودند توانستند دست چپ عباس را نیز قطع کنند و او باز هم رجز میخواند. سپس از قطع دو دست، عمود آهنینی بر سرش فرود آمد و از اسب بر زمین افتاد و به شهادت رسید.
هنگامی که از شهادت عباس خبر یافتم به شدت گریستم و گفتم: هماکنون کمرم ناکامی و چارهام کم شد. …
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها