[ad_1]
به گزارش مهتاب من
به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، «بادار»، پرترهای تلویزیونی از سیستان و بلوچستان به جستوجو نمایش همدلی، خودباوری و توانمندی مردمانی که سالها است در روایت رسمی غایباند یا تحریف شدهاند. در واقع سریالی با تصویری فراتر از کلیشههای رایج اراعه شده! «بادار» را سیروس حسنپور کارگردانی، فاطمه سلطانی و معصومه میرابوطالبی و زینب امامینیا به نگارش درآوردهاند.
این مجموعه ۳۰ قسمتی که از ۳ شهریور روی آنتن رفته، در قالبی خانوادگی و فرهنگی، در تلاش است با نگاهی تازه و از درون، به زندگی در سیستان و بلوچستان نزدیک شود؛ منطقهای که زیاد تر یا در حاشیه عکس بوده یا بهگفتن بستر داستانی برای موضوعات امنیتی و بحرانی به کار رفته است. اما «بادار» کجای این معادله ایستاده؟ آیا توانسته روایتی اصیل و متعهد به زیست بومی این منطقه اراعه کند؟ یا هم چنان دچار زبان و نگاه مرکزگرایانهی رایج در رسانه رسمی است؟
«بادار» یعنی چه؟ مفهومی بومی در نقش کلیدی روایت
گفتن سریال، خود یک بیانیه است. «بادار» واژهای با ریشهای عمیق در فرهنگ سیستانی است؛ به معنی مشرف، پیشکار یا نماینده خان. اما در متن سریال، این مفهوم از جایگاه سلطه یا ریاست فاصله میگیرد و به نمادی از مسئولیت اجتماعی، رهبری مردمی و تلاش برای اعتلای جامعه بدل میشود.
شخصیت مهم نه یک قهرمان فرادست، بلکه انسانی دچار در دل جامعهاش است؛ فردی که با شناخت عمیق از ظرفیتهای بومی، به جای دست روی زانو گذاشتن و انتظار پشتیبانی، خود راهی برای حرکت میسازد. این «بادار» نه بر تخت قوت، بلکه در دل مردم مینشیند؛ و این احتمالا با اهمیت ترین نقطه اختلاف سریال باشد.

روایت گسترش از درون یا تکرار شعار؟
یکی از ویژگیهای سریال «بادار» تمرکز آن بر ظرفیتهای بالقوه و بالفعل مناطق کمتر گسترشیافته است؛ بهاختصاصی سیستان و بلوچستان. برخلاف تعداد بسیاری از تولیدات قبلی صداوسیما، اینبار تمرکز فقطً بر چالشها و محرومیتها نیست، بلکه دوربین، لحظههایی از ساختن، خودباوری و همدلی را ثبت میکند.
سریال زیرساختهای فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی منطقه را به عکس میکشد. در این رویکرد، گسترش نه از بالا، بلکه از دل خانواده، روابط اجتماعی و پیوندهای فرهنگی جوانه میزند. اما هم چنان این سوال پابرجاست: آیا «بادار» از کلیشههای معمول فراتر رفته یا تنها با زبانی نرمتر همان روایت آشنای “ما میآییم و نجاتتان میدهیم” را بازتولید کرده است؟

بازیگرانی که شخصیت را زنده میکنند، نه نمایش را پرزرقوبرق
ترکیب بازیگران در «بادار» یکی از نقاط قوت آن است. چهرههایی چون فرشته سرابندی، هومن برقنورد، نیلوفر کوخانی، بیتا سحرخیز، کاوه خداشناس و دیگر بازیگران در کنار برخی چهرههای بومی، جان تازهای به داستان بخشیدهاند. انتخاب بازیگرانی که برخی از آنها از دل همان جغرافیا برخاستهاند، به روایت عمق و اصالت داده است.
این همافزایی، نهفقط به بار دراماتیک تاثییر پشتیبانی کرده، بلکه به باورپذیری شخصیتها و نزدیکی زیاد تر مخاطب با آنها انجامیده است.
سریال «بادار» اگرچه در بستر داستانی دلنشین شکل گرفته، اما با برخی خلأهای قابل دقت روبه رو است؛ یکی از با اهمیت ترین ضعفها، کمعمقی شخصیتها است؛ اگرچه بازیها غیرتصنعی ایفا شدهاند اما شخصیتها در تعداد بسیاری اوقات فقطً نقش ایفا میکنند و انگیزهها یا درونیاتشان به قدر کافی واکاوی نمیشود. این کار علتمیشود مخاطب نتواند ارتباطی واقعی و عمیق با آنها برقرار کند و در نتیجه همدلی یا شوق ملزوم شکل نگیرد.

داستان پیشبینیپذیر است تا نوآورانه؟
داستان سریال بعضی اوقات به سمت کلیشهزدگی پیش میرود و پیشبینیپذیر بودن رخدادها از جذابیت روایت میکاهد. نبوده است نوآوری و پیچیدگی در داستان علتمیشود که سریال بهجای غافلگیری مخاطب، زیاد تر تداعیکننده مثالهایی باشد که پیشتر چندین دفعه دیده شدهاند. این تکرار و فقدان خلاقیت در قسمتهایی از داستان، انرژی تاثییر را افت داده و از درگیری احساسی تماشاگر با ماجراها میکاهد.
علاوه بر این، شدت روایت نیز بعضی اوقات دچار نوسان میشود؛ بعضی اوقات صحنهها زیاد کُند پیش میروال و کشدار بودن برخی تکهها علتکسالت مخاطب میشود، و بعضی اوقات هم وقایع به شکل شتابزدهای جلو میروال که زمان پرداخت به جزئیات و تحکیم شخصیتها را از دست میدهد. این عدم اعتدال در ریتم سریال، ریتم کلی تاثییر را تحت تأثیر قرار میدهد و در نهایت بر انسجام روایت سایه میاندازد.
در کل، این خلأها اگرچه در سریال «بادار» قابل چشمپوشی نیستند، اما با دقت به ظرفیتهای داستان و نوشته، میتوان با بازنگری در شخصیتپردازی و افزایش نوآوری در روایت، توانایی مخاطب را بهبود بخشید و اثری تأثیرگذارتر خلق کرد.
خودباوری، همبستگی و ایستادن در دل بحران
سریال تلاش میکند مطلب خودباوری را در تار و پود داستان تزریق کند. داستان نه درمورد جنگیدن با سختیها بلکه درمورد رشد کردن در دل آنها است. این نگاه، میتواند جسورانه برداشت شود؛ مخصوصاً در شرایطی که زیاد تر روایتها یا به سمت ترحم و سیاهنمایی میروال یا با نگاهی فانتزی از واقعیات فاصله میگیرند.
«بادار» تلاش میکند با نمایش مردمانی مقاوم، پرتلاش و همدل، الگویی الهامقسمت برای همه افرادی باشد که در نقاط دورافتاده ایران، با تکیه بر اراده جمعی، در مسیر پیشرفت قدم برمیدارند.
سریالی در دل تغییرات رسانهای؛ قدم به جلو یا حرکت درجا؟
صداوسیما در سالهای تازه کوششهایی برای نمایش تنوع فرهنگی و اقلیمی سرزمین انجام داده است. «بادار» را میتوان یکی از موفقترین مثالهای این رویکرد دانست. اما تا این مدت راهی طویل باقی مانده؛ چراکه این کوششها اگر به یک سیاست پایدار تبدیل نشود، در بهترین حالت، پروژههایی موسمی باقی خواهند ماند.
حقیقت این است که تا وقتی که نگاه به مناطق غیرمرکزی، نگاهی از بالا به پایین باقی بماند، روایتها ناقص خواهند می بود؛ حتی اگر به ظاهر، رنگوبوی بومی بگیرند.

«بادار» گامی امیدوارکننده اما نه بینقص
«بادار» را میتوان تلاشی درخور احترام برای عبور از مرزهای محدود روایتهای تلویزیونی دانست؛ روایتی واقعگرا، فرهنگی و الهامقسمت. سریالی که در دل سختیها، چشماندازی روشن را ترسیم میکند. اما هم چنان جای سوال باقیست: آیا این تاثییر آغازگر یک مسیر نوین در روایت بومی است؟ یا بار دیگر، تنها پروژهای خواهد می بود که بعد از آخر پخش، از ذهنها پاک میشود؟
جواب این سوال، احتمالا نه در خود سریال، بلکه در تصمیمهای آینده صداوسیما نهفته باشد.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها





