از کودک‌سرباز تا حق تیر؛ افشای ۱۰سال اسارت یک زن در پژاک_مهتاب من

کتاب , سوره مهر , ادبیات جنگ ,

[ad_1]
به گزارش مهتاب من

به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، کیانوش گلزار راغب برای مخاطبان علاقه‌مند به ادبیات جنگ، با خاطرات جبهه غرب سرزمین و روزهایی گره خورده است که آدم‌های معمولی ناچار بوده‌اند سال‌های جوانی زندگی‌شان را در مخوف‌ترین زندان‌های جهان بگذرانند؛ بی‌آنکه جرمی مرتکب شده باشند و یا خانواده‌شان کوچک‌ترین خبری از آنها داشته باشد.

وجه اشتراک کتاب‌های گلزار راغب، پرداختن به ماهیت گروهک‌های کومله، دموکرات و پژاک از زبان افرادی است که یا در بند این گروهک‌ها بوده‌اند و یا یکی از اعضای آنها به‌شمار می‌رفته‌اند. این سلسله آثار که با «شنام» اغاز شد، با «عصرهای کریسکان» و «برده‌سور» ادامه یافت؛ مخاطب در این آثار با داستان زندگی افرادی آشنا می‌شود که عمر رفته در زندان‌های گروهک‌ها را به یاد می‌آورند و اکنون زخمی از آن خاطرات در ذهن آنها جا خوش کرده و زندگی آنها را تحت تأثیر قرار داده است.

گلزار راغب این روال را با نگارش دیگر در ادامه گفت؛ با این تفاوت که در دو تاثییر تازه تلاش دارد ساختار این گروهک‌ها را از زبان افرادی روایت کند که روزگاری بخشی از این ساختار بوده‌ و اکنون جدا شده‌اند. «سیطره» که روایت یک نفوذی به این گروهک‌ها می بود، با اقبال مخاطبان همراه شد. اکنون چند روزی است که از او «قندیل» توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده؛ داستان زندگی زنی به نام «بهار» که به زمان ۱۰ سال عضو پژاک می بود و بعد از فراز و فرودهای زیاد، توانست از این گروهک جدا شود. مهتاب من از تنسیم، به مناسبت انتشار کردن این تاثییر با گلزار راغب به او مباحثه پرداخت که در ادامه می‌خوانید:

*تسنیم: آقای گلزار راغب، می‌توان او گفت وجه اشتراک آثار شما در سال‌های تازه، پرداختن به گروهک‌های تروریستی در غرب سرزمین است که سال‌ها است سودای تجزیه سرزمین را دارند و در دهه‌های قبل برای رسیدن به این مقصد، از هیچ کاری فرونگذاشتند. چرا پافشاری به پرداختن به این گروهک‌ها دارید؛ آن هم در حالی که بخشی از این گروهک‌ها(پ ک ک) اخیراً خود را خلع سلاح کرد یا قسمت فرد دیگر از آنها، از مرزهای ایران فاصله گرفته‌اند؟

من آثارم را با «شنام» اغاز کردم که در واقع خاطرات خودم از دوران اسارت به دست کومله است. تلاش کردم بعد از این تاثییر، به افراد و شخصیت‌هایی بپردازم که در این زندان‌ها وجود داشتند. «عصرهای کریسکان» و «برده‌سور» با همین رویکرد نوشته و با «شنام» سه‌گانه‌ای را راه اندازی دادند که از یک فضا و نوشته برخوردار بودند. بعد از آن، گفتم چه بهتر که بتوانیم خاطرات نیروهای روبه رو و دشمن را هم بیاوریم. در آن زمان فضا تا این مدت چندان آماده مطرح این خاطرات نبوده است. اما به مرور زمان این فضا مقداری بهتر شد و توانستیم خاطرات نادر کیانی را در «سیطره» روایت کنیم؛ کاری که متمرکز بر او گفت و گو نفوذ و جاسوسی می بود و جزو اولین کارها در حوزه اطلاعات امنیتی.

«سیطره» فضایی را تشکیل کرد که بتوانیم زیاد تر داخل کار بر خاطرات نیروهای دشمن و جبهه روبه رو شویم؛ مخصوصاً راجع به گروهک‌ها که تعدادی از آنها فرسوده و تعدادی منشعب شده بودند و گروهایی نیز به شکل و مدل جدیدتر و به روزتری ظهور می‌کنند.

این گروه‌ها تلاش دارند ضمن کتمان جنایت‌های قبل خود، در یک مدل و لباس جدیدتری داخل عرصه شوند و تلاش دارند تا زیاد تر از بین جوانان جذب نیرو داشته باشند. کودک سربازی، از جمله اتفاق‌هایی است که در این گروهک‌ها زیاد دیده می‌شود. آنها تلاش دارند با منفعت گیری از راه حلهای گوناگون، نیروهای خود را جذب و سپس داخل عمل های ترور کنند.

با دقت به این مسائل، به نظر می‌رسد اگر خود اعضای این گروهک‌ها نحوه جذب، تبلیغات و شعارها و مسیری را که طی کرده‌اند، بگویند می‌تواند اثرگذاری بیشتری روی مخاطبان به اختصاصی جوانان داشته باشد. گفتن نوع کارکرد این گروهک‌ها و روایت از درون آنها، می‌تواند به جامعه شناخت بیشتری دهد.

*تسنیم: کتاب «قندیل» در واقع با همین نگاه شکل گرفت؟ فکر می‌کنم ایشان اولین راوی زن در بین خاطراتی است که تا بحال از این گروهک‌ها به قلم شما انتشار شده.

جدیدترین اخبار و مهم ترین رویدادهای ۲۴ ساعته در بخش های حوادث ، اجتماعی ، سیاسی ، اقتصاد و تکنولوژی ، ورزشی ، فرهنگ وهنر ایران و سایر مناطق جهان را در مهتاب من بخوانید.

 پیش از این هم در بخشی از کتاب «عصرهای کریسکان» راوی زن هم می بود، اما به این شکل که عضو گروهک‌ها باشد، بله، اولین کتاب است.

خانم بهار داوطلبانه مراجعه کرد که خاطراتش را ثبت کنیم. او ۱۰ سال عضو پژاک می بود، سرخورده و افسرده می بود و با وجود عوارضی که از این ۱۰ سال با او همراه می بود، شجاعت به خرج داد تا کتابش را انتشار کنیم.

با ثبت این چنین خاطراتی، فضای جدیدی باز شده است. دنیایی از این سوژه‌ها داریم که اگر روی آنها کار کنیم، آینه عبرتی خواهد شد برای برخی از جوانان تا فریب این گروهک‌ها و شعارهای آنها را نخورند.

*تسنیم: گروهک‌هایی همانند پ ک ک و پژاک مدعی حقوق زنان و برابری جنسیتی می باشند. با دقت به این که راوی کتاب «قندیل» عضو پژاک می بود، در این‌باره چه نظری داشت؟ ساختار و نحوه تفکر آنها درمورد زنان به‌چه‌صورت است؟

عملاً شعار «زن، زندگی، آزادی» از دل گروه حزب کارگران (پ‌ک‌ک) سال‌ها پیش پدید آمد و داخل ادبیات کردی ما و سپس داخل فضای سیاسی ایران هم شد. این شعار برای این گروهک زیاد برجسته است و روی آن مانور خواهند داد. خانم بهار (راوی کتاب «قندیل») در این تاثییر می‌گوید وقتی که عضو پژاک می‌شود، با تناقض‎‌های بی‌شماری روبه رو می‌شود، آن‌چنان این برابری زنان و دختران این گروهک را آزرده‌خاطر می‌کند که دست به خودکشی می‌زنند.

در واقع توقع پژاک از زنان اندازه و هم‌سنگ مردان است؛ به‌طوری که انتظار دارند توانمندی و قوت یک زن اندازه یک مرد باشد و پابه‌پای او هر کار سختی و سنگینی را انجام بدهند؛ از کار در معدن گرفته تا ساختن بنا و سنگر و حفر غار، خانم‌ها باید کار کنند؛ چون با مردان برابرند.

درمورد «آزادی» نیز این تناقض در شعار تا کارکرد پژاک دیده می‌شود. آنها با شعار آزادی زنان و دختران را جذب می‌کنند اما به‌محض این که این افراد جذب خواهد شد، حق زندگی معمولی هم از آنها گرفته می‌شود، حق ربط با خانواده را ندارند و پاسپورت آنها در همان وهله نخست که داخل گروه خواهد شد، گرفته می‌شود.

پژاک به زنان عضو گفتن «گریلا» می‌دهد. گریلاها حق ازدواج و فرزندآوری ندارند؛ اگر ازدواج کرده و یا فرزند دارند باید آنها را ترک کنند و ملاقات معمولی هم با خانواده خود ندارند، در واقع عملاً فردی که داخل این گروه می‌شود، به‌جای آزادی به بردگی گرفته می‌شود و باید در خدمت گروه یا رهبر آن باشد و تبدیل به اهرمی برای سیاست‌های گروه شود.

کتاب , سوره مهر , ادبیات جنگ , سلق

*تسنیم: با این اوصاف بعد جداشدن راوی از گروه کار چندان ساده‌ای نباید باشد؟

بله؛ همین‌طور است. خانم بهار تصمیم داشت که با فردی ازدواج کند که وابسته به گروهک‌ها می بود، اما خانواده به‌اختصاصی پدر ایشان، ناموافق این ازدواج بودند، همین مخالفت‌ها جهت می‌شود که فرار کند و عضو گروهک شود.

ایشان بعد از مدتی پشیمان می‌شود و چندین دفعه تصمیم خودکشی داشت، حتی استعفا هم می‌دهد اما پژاک او را در تنگناهای سخت قرار می‌دهد، زمان‌ها او را در یک جایی جدای از دیگران نگهداری می‌کنند تا از افکارش دست بردارد، اما او مدام به فرار فکر می‌کرد؛ با این که می‌دانست نیروها برای فرد فراری حق تیر دارند؛ یعنی فرار کردن مصادف می بود با کشته شدن، به همین خاطر زمان‌ها صبر می‌کند تا راه و موقعیتی برای فرار پیش آید و سرانجام هم همین کار را می‌کند.

انتهای مطلب/

دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

اخبار فرهنگی

اخبار تکنولوژی

اخبار پزشکی

[ad_2]