روایتی که دل را می‌لرزاند_مهتاب من

نمایش , حضرت زهرا ,


به گزارش مهتاب من

به گزارش خبرنگار فرهنگی مهتاب من از تنسیم، یکشنبه‌شب، شب شهادت حضرت زهرا(س)، هوا سنگین می بود؛ از همان سنگینی‌هایی که آدم را ناخودآگاه آرام‌تر می‌کند. سپس از زیارت گلزار شهدا شنیدیم که در سالن دعای ندبه بهشت زهرا، نمایشی اجرا می‌شود؛ نمایشی که نامش خودش دل را می‌لرزاند: «مادر آسمانی» گفتیم بمانیم؛ احتمالا تکه می بود ببینیم.

نزدیک به ساعت ۶ رسیدیم. سالن تقریباً خالی می بود؛ سکوت، نور کم و صندلی‌هایی که انگار چشم به راه بودند پر شوند. من رفتم ردیف جلو نشستم. نگاه به سن دوخته بودم و چشم به راه اغاز بودم که اظهار کردند اجرا نیم ساعت دیرتر اغاز می‌شود. با خودم گفتم: شب اول است، طبیعی است خلوت باشد.

 

اما فقط نیم ساعت کافی می بود تا همه‌چیز عوض شود.
هنگامی چراغ‌ها خاموش شد و اولین صدای راوی پیچید، کنجکاوی علتشد یک لحظه پشت سرم را نگاه کنم… و همان‌جا خشکم زد.
سالن کیپ تا کیپ شده می بود. صف‌های پشت صف؛ صدها نفر.
انگار مردم آرام‌آرام، اما با دل‌هایی آماده، آمده بودند.

نمایش , حضرت زهرا ,

نمایش با روایتی از خلقت اغاز شد. صدای راوی که می‌او گفت این تاثییر با همت هیئت محبان‌الرضا واوان و همکاری مجموعه‌های فرهنگی برگزار شده، انگار پرده‌ای کشید روی همه‌چیز و ما را برد به اولین نقطه تاریخ؛ به لحظه‌ای که شیطان از سجده بر آدم امتناع کرد.
نورها، صداها، روایت‌ها… همه‌چیز طوری پیش می‌رفت که انگار داخل داستان قدم می‌زدی.

سپس صحنه غدیر آمد؛ صدای خطبه‌ها، نگاه بازیگران، و روایت‌هایی از بزرگان شیعه که بغض را آرام‌آرام به گلو می‌آورد.
و سپس، فصل تلخ تاریخ… رحلت پیامبر، سقیفه، غربت علی(ع)، و لحظه‌هایی که تاریخ تا این مدت هم از گفتنشان می‌سوزد… روزهایی که حتی نَفَسِ محسن ناتمام ماند.

اما اوج همه‌چیز…
صحنه پشت در خانه حضرت زهرا(س) می بود.
نور کم شد، صدای راوی لرزید، و آن لحظه‌هایی بازسازی شد که هر شیعه‌ای از شنیدنش هم می‌لرزد.
صدای گریه‌ها دیگر یواش نبوده است. از گوشه‌گوشه سالن بلند می‌شد؛ از نوجوان‌ها، از پیرزن‌ها، حتی از مردهایی که احتمالا سال‌ها می بود گریه نکرده بودند. همه حس می‌کردند در آن خانه کوچک، پشت همان در، ایستاده‌اند.

نمایش , حضرت زهرا ,

جدیدترین اخبار و مهم ترین رویدادهای ۲۴ ساعته در بخش های حوادث ، اجتماعی ، سیاسی ، اقتصاد و تکنولوژی ، ورزشی ، فرهنگ وهنر ایران و سایر مناطق جهان را در مهتاب من بخوانید.

در قسمت پایانی، نمایش یک دفعه زمان را ناکامی و از ۱۴۰۰ سال پیش آورد به امروز.

و سپس لحظه‌ای که همه سالن یک‌باره ساکت شد؛ وقتی که تابوت‌ شهدا آمد؛ اول شهدای دفاع مقدس و سپس از مدتی شهدای دفاع کننده حرم و در آخر شهدای جنگ ۱۲ روزه بخصوص تابوت رایان قاسمیان—نوزاد دوماهه‌ای که در جریان دفاع از حریم ولایت به شهادت رسید—به داخل سالن آورده شد.
چند ثانیه هیچ‌کس تکان نخورد. فقط صدای هق‌هق‌های بریده…

راوی آرام او گفت: «اولین شهید دفاع از ولایت، حضرت زهرا می بود… و امروز، حتی کودکی دوماهه در ادامه همان راه شهید می‌شود.»

این جمله، انگار تیر خلاص می بود؛ سنگین، دردناک، و واقعی.

نمایش «مادر آسمانی» تا ۶ آذر، هر شب ساعت ۱۸ در سالن دعای ندبه بهشت زهرا اجرا می‌شود.
نمایشی که فقط روایت نیست؛ سفری است در تاریخ… از اغاز خلقت، تا سوختن یک در، تا طفلِ دوماهه‌ای که امروز برای همان حقیقت جان می‌دهد.

نمایش , حضرت زهرا ,

انتهای مطلب/

دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها

خبرهای ورزشی

خبرهای اقتصادی

اخبار فرهنگی

اخبار تکنولوژی

اخبار پزشکی