به گزارش مهتاب من
عراق نه تنها یک خطر، بلکه یک زمان نیز می بود. این سرزمین به قدر کافی قوی می بود که تهدیدی تشکیل کند، اما آنقدر ضعیف می بود که بتوان آن را تسخیر کرد، و اگر در ۱۱ سپتامبر دچار نبوده است، حداقل به طور قابل قبولی به گفتن منبع ملزوم برای یک دعوا با تلفات جمعی دیگر فراهم می کرد.
به گزارش مهتاب من، سرنگونی صدام تهدید را رفع می کرد و کار قدیمی را به یکباره همه. بر این مبنا، دو هفته بعد از فاجعه، بوش از رامسفلد خواست تا برنامه ریزی جنگ برای عراق را بازدید کند. در آخر سال ۲۰۰۱، تامی فرانک، رئیس فرماندهی مرکزی ارتش ایالات متحده، طرحی را برای تهاجم اراعه کرد و در اواسط سال ۲۰۰۲، بوش تصمیم به دعوا گرفت، احتمالا اگر صدام به طور مسلم خلع سلاح خود را تایید می کرد، قربانی نمی شد.
ثروت های نفتی خاورمیانه برای اولین بار در سال ۱۹۰۸ کشف شد و به زودی این منطقه برای اقتصاد جهانی الزامی گشت. در ابتدا، نظم در این منطقه توسط بریتانیا، قوت مسلط استعمار، نگه داری می شد، اما در دهه های بعد از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده این نقش را بر مسئولیت گرفت. در دهه ۱۹۷۰، واشنگتن با تکیه بر ایران و عربستان سعودی برای نگه داری جریان نفت، تلاش کرد ماموریت امنیت منطقه را به پیمانکاران محلی واگذار کند. بعد از آنکه انقلاب ۱۹۷۹ ایران و تبدیل شدن تهران به منتقد و رقیب جدی آمریکا، واشنگتن امید خود را به توازن قوا را از دست داد و در جریان جنگ ایران و عراق تلاش کرد تا به گونه ای غیرمملوس دخالت کند با این بهانه که جنگ به کشورهای دیگر حاشیه خلیج فارس گسترش نیابد. اما این استراتژی در سال ۱۹۹۰، وقتی که عراق کویت را تصرف کرد و عربستان سعودی را تهدید، درهم پاشید.در این مرحله، دولت جورج اچ دبلیو بوش برای مدیریت مستقیم اوضاع داخل عمل شد و ائتلاف بینالمللی را برای معکوس کردن تجاوزات عراق و برگشت دادن حاکمیت کویت رهبری کرد. اما صدام حسین، رهبر عراق، توانست از جنگ جان سالم به در ببرد و کنترل زیاد تر کشورش را مجدد به دست گیرد. به این علت دولت به سیاست تحریم و مهار، که جانشینانش برای یک دهه ادامه دادند، متوسل شد.دولت جورج دبلیو بوش به جستوجو حملات یازده سپتامبر تصمیم گرفت نه تنها مشکل تروریسم، بلکه مشکل عراق را نیز حل کند و رژیم صدام را به زور از بین ببرد. بخشی از این فرایند تا حد بسیاری مطابق برنامه پیش رفت، اما عواقب بعد از آن پرحاشیه شد. رهایی به اشغال تبدیل شد. عدم مطمعن محلی به شورش و سپس جنگ داخلی بدل گشت. نیروهای آمریکایی در نهایت در عراق ماندند و تقریباً دو دهه در آنجا با یک یا آن دشمن جنگیدند.در همین جهت نشریه فارن افرز یادداشتی را انتشار کرده که اقتصاد نیوز آن را در سه قسمت ترجمه کرده است. قسمت نخست تحت گفتن«روایتی از عصر شوم صدام/ بازی دو سرباخت آمریکا» انتشار،قسمت دوم تحت گفتن «پشت پرده سلاح های گم شده عراق/ چرا صدام در برابر آمریکا خلع سلاح شد»ترجمه شد و در ادامه قسمت سوم و نهایی آمده است.
تلاش برای فرار از حقیقت
اگر جورج دبلیو بوش برنت اسکوکرافت و رابرت گیتس بزرگان ساختار امنیت ملی جمهوریخواه به جای دیک چنی و دونالد رامسفلد، را به سمت های کلیدی در دولت خود منصوب می کرد یا این که قوت را انتخاب می کرد، سناریوی شبیهی رخ می داد. با این حال، حتی با انتخاب بوش و پر شدن کرسی های اش دولت او از تندروها، تا ۱۱ سپتامبر هیچ حرکتی برای دعوا وجود نداشت، که در نهایت دولت را در مسیر جنگ نه تنها در افغانستان بلکه در عراق نیز قرار داد.در دوران ریاست کلینتون، گروههای تروریستی جدا گانه به گفتن تهدیدی دلواپسکننده ظاهر شدند. آنها مرکز تجارت جهانی در نیویورک در سال ۱۹۹۳، سفارتخانه های ایالات متحده در تانزانیا و کنیا در سال ۱۹۹۸ و ناو یو اس اس کول در یمن در سال ۲۰۰۰ را بمباران کردند. در دوران گذار ریاست جمهوری، مقامات کلینتون به همتایان بوش خود انها گفتند که این گروه ها بیشترین تعداد را راه اندازی می دهند. تهدید اضطراری که سرزمین با آن روبرو می بود، اما تیم بوش این تهدید و هشدارهای مقامات اطلاعاتی خود که به طور فزاینده ای دیوانه شده بودند را رد کرد – چون معتقد بودند که کشورهای سرکش خطرات بزرگتری می باشند.
به این علت، هنگامی که القاعده در ۱۱ سپتامبر به نیویورک و واشنگتن دعوا کرد، شخصیت های ارشد دولت از غم، خشم و گناه ویران شدند. با این حال، پذیرفتن واقعی مسئولیت بیشتر از حد غیر قابل تحمل می بود. این به معنی رویارویی با این حقیقت غمگین کننده است که دیگران زمان را از دست نداده اند و اکنون باید به جای نادیده گرفته شدن به آنها گوش داد. بوش و مشاوران ارشدش برای فرار از تحقیر و ناهماهنگی شناختی ناشی از ناتوانی در برداشت خود، شرایط را مجدد طراحی کردند. آنها بهجای این که بدانند چرا در رابطه این دعوا نادرست کردهاند، به جستوجو حملات آیندهای بودند که میتوانستند از آن جلوگیری کنند و با انجام این کار، خود را به گفتن قهرمانان پیشگو مجدد معارفه کردند. کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی، می گوید: «جواب شما این نیست که به عقب برگردید و خودتان را در رابطه ۱۱ سپتامبر سرزنش کنید. “باید تلاش کنید که این چنین اتفاق ای مجدد تکرار نشود.”
عراق نه تنها یک خطر، بلکه یک زمان نیز می بود. این سرزمین به قدر کافی قوی می بود که تهدیدی تشکیل کند، اما آنقدر ضعیف می بود که بتوان آن را تسخیر کرد، و اگر در ۱۱ سپتامبر دچار نبوده است، حداقل به طور قابل قبولی به گفتن منبع ملزوم برای یک دعوا با تلفات جمعی دیگر فراهم می کرد. سرنگونی صدام تهدید را رفع می کرد و کار قدیمی را به یکباره همه. بر این مبنا، دو هفته بعد از فاجعه، بوش از رامسفلد خواست تا برنامه ریزی جنگ برای عراق را بازدید کند. در آخر سال ۲۰۰۱، تامی فرانک، رئیس فرماندهی مرکزی ارتش ایالات متحده، طرحی را برای تهاجم اراعه کرد و در اواسط سال ۲۰۰۲، بوش تصمیم به دعوا گرفت، احتمالا اگر صدام به طور مسلم خلع سلاح خود را تایید می کرد، قربانی نمی شد.
چرا جنگ عراق پایانی نداشت؟
دولتهای دیگر رویای خلاص شدن از دست صدام را در سر میپرورانند، اما هیچکدام برای آن داخل جنگ نشده بودند، همانطور که چنی در سال ۱۹۹۴ در دفاع از تصمیم ایالات متحده برای سرنگونی نکردن صدام در طول جنگ خلیج فارس او گفت: «هنگامی به عراق رسیدید و آن را به دست گرفتید، دولت صدام حسین را سرنگون کردید، قرار است چه چیزی را به جای آن تعریف کنید؟ این یک باتلاق است.» دولت جورج دبلیو بوش این مشکل را با نادیده گرفتن آن حل کرد. مطرح جنگی اش فاقد آخر می بود – و به این علت، جای شگفتی نیست که جنگ هیچ زمان واقعاً به آخر نرسید و درگیری از یک نبرد به نبرد دیگر برای سالهای آینده ادامه داش
اکنون اشکار است که چندین نفر مسئول این قصور فاحش بوده اند.سال قبل، ملوین لفلر، مورخ دیپلماتیک، در کتاب خود در روبه رو با صدام حسین، دیدگاه واشنگتن را اراعه کرد و از دولت بوش در برابر منتقدان توطئهگرا دفاع کرد. اما حتی او نیز کیفرخواست اهانت آمیز اراعه کرد. لفلر مینویسد: «بوش از او گفت و گوهای تند بدش میآید، و به این علت، از بازدید دقیق سیاستهایی که مایل به جستوجو کردن آن می بود و هزینه هایی که متحمل خواهد شد، سرباز زد».این که چرا یک دولت پر از مقاماتی است که بهتر می دانستند، یک مطرح بدیهی بد را اجرا کردند، یک سوال جداگانه است. هنگامی این چنین اتفاقی در دیکتاتوریهایی همانند عراق صدام یا روسیه ولادیمیر پوتین رخ میدهد، ناظران طبیعتاً فکر میکنند که این برای هزینههای وحشتناک مخالفت است. دعوا آمریکا به عراق نشان می دهد که این چنین اجباری ملزوم نیست. احترام بوروکراتیک به اقتدار و شغل گرایی معمول می تواند افراد را به خوبی در صف نگه دارد.
مجموعه درس های حاصله از این نمایش در رابطه فرآیند است و سیاست. یکی از گویاترین حقایق در رابطه تصمیم به جنگ در عراق عدم راه اندازی جلسه ای است که در آن این چنین تصمیمی گرفته شده است. دولت هیچ زمان خود را ناچار نکرد که اهداف جنگ و استراتژی دستیابی به آنها را رسماً اظهار کند – شکستی که علتشد شکاف های بزرگ بدون چالش باقی بماند. با این حال، حتی استادان ذن که از بهترین روشهای مدیریتی پیروی میکنند، برخورد با صدام را دشوار میدانستند. همانند شخصیت خود ویرانگر آل پاچینو، صدام و پسرانش قرار می بود به اهداف خشونت آمیزی دست یابند. تنها سوال این می بود که کی و چطور. در دسامبر ۲۰۰۳، صدام در حفره ای در مزرعه ای در نزدیکی تکریت دستگیر شد و سه سال سپس به دار آویخته شد. عدی و قصی در ژوئیه ۲۰۰۳ در موصل ردیابی شده بودند و صاحب مخفیگاه آنها را برای ۳۰ میلیون دلار جایزه تحویل داد. نیروهای آمریکایی ویلا را محاصره کردند و به ساکنان دستور دادند که تسلیم شوند. سرانجام رگبار موشک های ضد تانک اتاق مستحکمی را که حاکمان آینده اسبق عراق در آن سنگر گرفته بودند، ویران کرد. بیل کلینتون یک بار به کارکنان خود او گفت که عراق را «سختترین مشکل» میداند، چون این سرزمین فاقد یک جواب سیاسی معقول است. وقتی که صدام از جنگ خلیج فارس جان سالم به در برد، برای ایالات متحده منطقی می بود که تلاش کند او را بدون این که داخل درگیری همه عیار فرد دیگر شود، مهار کند. اما این رویکرد پرهزینه، مخاطره آمیز و سخت می بود. دولت جورج دبلیو بوش نپذیرفت که این چنین مسیر رضایتبخشی بدترین گزینه حاضر است و کورکورانه به ورطه فرو رفت. اگر رهبران بغداد یا واشنگتن کمتر بی پروا حرکت می کردند، جنگ رخ نمی داد. اما چالش حفاظت از اقتصاد جهانی در برابر تونی مونتانای (بازیگر صورت زخمی)خود بغداد هم چنان باقی می ماند.
منبع :
اقتصاد نیوز
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکارها